بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقادی ،سیاسی واجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقادی ،سیاسی واجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند،و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است!

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾روم

پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.
با توجه به این ایه انسان فطرتا خداپرست و مومن افریده شده است پس نمیشه گفت اول انسانیت بعدا دیانت.
و اما این اختیار ماست که کدوم سمت بریم از فطرتمون دور بشیم یا طبق فطرتمون زندگی کنیم.

کاربری من در تلگرامHamnafasmr@

براي دانلود کليک کنيد
آخرین نظرات

۱۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است



دریافت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

اداب همبستری زوجین

فطری ترین امری که در زندگی هر کسی وجود دارد مسایل زناشویی ومسائل جنسیه که همه افراد هم به نوعی با ان اشنا هستند .خیلی ها بر این باور هستند که مسائل جنسی نیازی به اموزش ندارد و جای بحث  و مطالعه و تحقیق ندارد در صورتی که میشه این مطلب رو عرض کرد که بسیاری از موارد زناشویی بین مسلمانان مجهول مونده و سبب شده که  زن و شوهر از زندگی لذت کمتری ببرند در برخی موارد البته این مسائل کلی نیست در واقع خیلی از موارد چون متاسفانه با توجه به شرایط کنونی جامعه ما میشه این  قضیه رو حفظ کرد که واقعا زن و شوهر بدون هیچ اموزشی زیر یک سقف میان .تنها دینی که به صراحت به مسائل زناشویی با حفظ حرمت پرداخته دین اسلام هست البته نباید فراموش کرد توصیه هایی که در اسلام بیان شده الانه همین توصیه ها در اروپا همین متد اسلامی و همین اموزه ها در اروپا بین خانواده و زوجین توزیع میشه متاسفانه بین ماها مجهول مونده مغفول مونده  و کمتر دنبال این مسائل رفتیم که ببینیم اسلام نظرش چیه اموزش جنسی اگر با حفظ حیا و حرمت باشه مشکلی نداره بلکه در روایات ما از زبان معصومین مکرر بیان شده . متاسفانه بحث جنسی که در بین زوجین مطرح است همون بعد جسمی و حیوانی است که متاسفانه دنبال خروج منی هستند و ارضا شدن اما اینکه چه فرایندی باید طی بشه و بعد روحانی و معنوی متاسفانه نادیده گرفته میشه و عمده هم همین میشه که زوجین مدت زمان کمتری رو پیش هم میشینن و مدت زمان کوتاهتری رو به بوسه و هم اغوشی و  نوازش و این مسائل میکنن  و سریع به مسئله بحث ارضا شدن میپردازند که در خیلی از موارد زوجین از روابط جنسی  خود ناراضی از بستر بلند میشن. الان اگر از زوجین پیرامون مسائل جنسی بپرسیم  فکر میکنند اطلاعات کاملی دارند و اطلاعاتشون هم حول  همین محور میچرخه که خروج منی و نحوه نزدیکی و از این دست اطلاعات که فکر میکنند اطلاعات کاملی دارند اما کمتر کسی که  ذهنش در گیرمسائل قبل از امیزش زناشویی باشه در صورتی که ما روایات رو نگاه کنیم و اموزه هامون رو نگاه کنیم اموزه های اسلامی رو میبینیم که نیمی از مسایل جنسی و زناشویی مرتبط به قبل از امیزشه که به عنوان مقدمه باید قرار بگیره که الان چندتا روایت رو بررسی میکنیم که در واقع  مهر تاییدی بر همین مطالبه که نشون میده که چقدر معصومین علیه اسلام  دقت داشتند و چه نکات ریز و دقیقی رو به کار بردن که انسان در حیرت میمونه. وجود نازنین امام علی علیه السلام می فرمایند " هنگام امیزش جنسی مثل  پرندگان شتاب نکنید" سریع شروع مباحث دخول نشه صبر داشته باشید این عبارت حضرت است و می فرمایند:" زنها نیازمند وقت بیشتری هستند مدتی نچندان طولانی به عشق بازی بپردازید و همسرتان را کاملا اماده سازی کنید و همسرتان را اماده کنید حرف های عاشقانه بزنید".زن و شوهر حرف های عاشقانه بزنند همدیگر را از نظر روحی اماده کنند  اگر این امادگی دوسویه  این امادگی بین  زن وشوهر باشه امیزش را فرح بخش و کامل می کند در یک روایت دیگر از امام رضا ع هست که می فرمایند:" نزدکی نکن  مگر اینکه با همسرت بسیار بازی کنی( ببینید بسیار بازی کنی )و سینه هایش را ارام بفشاری (بحث فشردن سینه ها فشردن به معنای فشار دادن نیست به معنای نوازش سینه هاست )چون چنین کنی  امادگی لازم را برای درامیختن پیدا میکند ( اماده میشه که با شما  یک رابطه فرح بخش و کاملی  رو داشته باشه) در این صورت شهوت از صورت و چشمان او نمایان میشود  و از تو همان میطلبد که تو از وی میخواهی ".

در بحث فرزند اوری هم مطرح است که اقایون باید سینه های  خانمهاشون رو به ارامی نوازش کنند و لمس کنند که این بحث انعقاد نطفه کامل صورت بگیره نه اینکه اقا خودش ارضا بشه  بدون اینکه خانم  امادگی انعقاد نطفه رو داشته باشه از وجود نازنین پیغمبر اکرم ص است که می فرمایند :"هنگام  نزدیکی با همسر خود یکدیگر را ببویید  و ببوسید ".بحث  نظافت قبل از امیزش هست همدیگر را ببویید ببوسید و سخنان محبت امیز عاشقانه را به او پیش کش کنید . چقدر قشنگ میفرمایند که سخنان عاشقانه بگویید همدیگر را نوازش کنید باز هم از وجود نازنین پیغمبر اکرم ص هست که میفرماید امیزش کردن مرد با اهل خود بدون بازی یک نو جفاست  ببینید اگر مردی بدون اینکه با همسر خود بازی  کند با اون معاشقه کند و او را اماده کند در بحث نزدیکی خانم مبتلا به بعضی بیماریها میشه از جمله بحث افتادگی رحم  که خانم به اوج لذت جنسی میرسه در حین دخول اما ارضا نمیشه  و خانم مبتلا به افتادگی رحم میشه در صورتی که اگر اقا  قبل از این دخول خانم رو اماده کنه اگر دخول صورت بگیره هر دو باهم  میتونن اگر اقا  مشکل زود انزالی نداشته باشه و خانم نیزمشکلات دیگه ای نداشته باشه هر دو ایده ال باشند در حین دخول بعد از مدتی هردو ارضا  میرشن و خانم مبتلا به برخی بیماریهای مربوط به رحم و برخی بیماریهای مختص خانمها است  نمیشه.

از وجود نازنین پیامبر اکرم ص است که می فرمایند:" گاهی سر بر بالین همسرتان بگذارید با اون گفتگو کنید کلمات عاشقانه و سوزان ردو بدل کنید یکدیگر را در اغوش بفشارید که عشق بازی با همسر سرگرمی مومن است". از وجود امام  رضا علیه السلام است که:" اقایان مطابق میل خانمتان لباس بپوشید داخل منزل  در خانه اراسته  و دلربا باشید(.متاسفانه بعضی از اقایون  بیرون وضعیت  ظاهریشون مرتب ولی داخل خانه نه  و این جفاست به همسر).هوش و حواستان همسرتان را ماهرانه به خود جذب کنید با این کار غدد جنسی او را فعال میکنید  و عفت او را نسبت به دیگران فزونی میبخشید". مردی که داخل  خانه بتونه نیازهای همسرش رو ارضا کنه زن عفیفی داره باعث میشه با حیا بمونه اگر زنش مومنه باش و نتونه نیازهای زنش رو برطرف کنه این زن بیمار میشه  انواع اقسام بیماریها  رو میگیره اگر خدای نکرده عفیفه و مومنه و معتقد به باورهای دینی نباشه متاسفانه کار به خیانت و طلاق و راههای دیگه کشیده میشه . البته اینجا من  این نکته را تذکر بدم که این دستور العملهایی که از معصومین وارد شده مربوط به اقایون نیست بلکه مربوط به خانمها هم هست اهل بیت به خانمها هم توصیه هایی رو نمودن که چند مورد رو باهم مرور میکنیم پیغمبر اکرم ص می فرمایند :"خانمها از ارایش دریغ نکنید بهترین و ملایمترین  و دلنوازترین عطر را به کار ببرید.( بعضی از خانمها داخل خونه سرو وضع نامرتبی دارند و وقتی میخوان برن بیرون ارایش انچنانی و سرو وضع انچنانی دارند اینارو تو خونه برای همسر خودت صرف کن بیرون برای کی خرج میکنی) زیباترین و دلرباترین لباس را بر اندام خویش بپوشانید خود را حداقل با یک گردنبند زینت بخشید و شام خود را  بر شوهر عرضه بدارید در یک کلام چشم و دل  شریک زندگیتان را هنرمندانه بربایید".در مورد پوشش در داخل خونه مطلبی عرض کنم برخی در داخل خانه پوشش مقابل همسرشون رو مقابل پسر که به بلوغ جنسی رسیده یا مقابل  دختر خانمشون که بد و خوب رو میفهمه  انواع اقسام هر لباسی که دلشون میخواد بپوشن  نه .اینا در خانه  مسائل انحرافی به وجود میاره اگر خانمی در خانه به پوشش مقید نباشه بحث لباس دلربا فرق میکنه با اینکه خانم در خانه نیمه برهنه باشه اینکه در خانه جلو پسر نیمه برهنه باشه. امام صادق ع میفرماید:" شرم خانمها یک صفت پسندیده و نیکویی است  به خانمها میفرماید شرم شما صفت پسندیده و خیلی خوبه اما حیا از شوهر ناپسند و بیجاست وقتی به شوهر رسیدین وارد بستر شدین حیا رو کنار بگذارین میفرمایند بهترین شما کسی است که چون با شوهر در اید لباس حیا را دربیارد و چون لباس بپوشد لباس  شرم و حیا را بپوشد زیباییها و دلرباییهای خود را به دیگران  عرضه ندارد فقط برای شوهر. .پیغمبر اکرم ص میفرمایند :"شب هنگام که پرده ها فرو میافتد و خواب بر پلکها شیرین میشود  برهیچ بانویی روا نیست بخوابد مگر انکه خود را به اغوش شوهر بسپارد باید لباس از تن به در ارد کنار شوهر بیارامد و پوست بدن خویش را به بدن شوهر بچسباند این چنین  خود را به شوهر عرضه داشته (این که البته عرض  میکنم تو خانواده هایی که فرزند دارند ولو فرزند شیر خوار  این مورد رو حواسشون باشد که مکان همبستری اقا و خانم باید جدا باشه اتاق همبستری زن و شوهر از اتاق  خواب فرزند جدا باشه و جایگاه اختصاصی تو خانه داشته باشند نباید بچه ها از رابطه جنسی  زن و شوهر مطلع باشن چون خودش بار منفی و غیر اخلاقی داره برای بچه ها و حتی در برخی از روایات نهی  شده که حتی نفس کشیدن در حین امیزش حتی بچه شیر خواره هم نشنوه حتی صدای نفس کشیدن رو هم نشنوه  چون اگر اینطور باشه در اون بچه خیری نیست دنبال کارهای ناشایست میره این مباحث  رو لحاظ کنن  زوجین. دوباره در موارد دیگه میفرمایند :"مرد را به حال خود بگذارید با وی در نیاویزید  اون را به اجبار به  سوی خود نخوانید مرد نیازمند طنازی و عشوه گری است نه زورو اجبار". ببینید چقدر دقیق  میفرمایند یعنی به زورنمیتونین  مرد را رو بیارید داخل بستر باید خانم طنازی کنه برای شوهرش دوباره از وجود نازنین ایشون هست  که میفرمایند:" وقتی به سوی همسرتان میروید در اغوش فرشتگانید( . بینید این بحث روحانی و معنوی رو) وقتی به سوی همسر میروید در اغوش فرشتگانید چون به امیزش میپردازید  گناهانتان چون برگ درختان فرو می ریزد و چون غسل میکنید  و خود را می شورید از گناهان بیرون می روید ". همین یک روایت بس بود که برای ما اثبات  میشه که چقدر رابطه صحیح و مفید زناشویی در اموزه های اسلامی ما و دین ما مورد توجه قرار گرفته و میتونه وسیله ترقی ما به سوی خداوند منان باشه.

والسلام.

 

تاثیر مسائل جنسی در ارامش روحی و جسمی افراد

 



  • بوی یاس ....

 


دریافت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سوم:تاثیر مسائل جنسی در ارامش روح و روان افراد

قبل از اینکه در مورد مسائل و روابط جنسی زوجین و ارامش جسم و روان افراد صحبت کنیم لازم این نکته برسی بشه که انسان یک نیاز  درونی داره به نام مسائل جنسی  که اگر تعطیل بشه این نیاز جنسی ،و یا در راه غیر شرعی و غیر اخلاقی  به کار گرفته بشه سبب  اختلال در جسم و روح میشه.اینکه عرض میکنم به خاطر غیر شرعی و غیر اخلاقی به خاطر استرسه و اون  ترس ذاتی است که در این نوع گناهان غالبا هست از نظر روحی هم  اثبات شده که کسانی که از  یک رابطه شرعی بهره میبرند از نظر روحی نسبت به کسانی که دنبال راههای غیر شرعی و غیر اخلاقی هستند خیلی سالم هستند همه جوره بخصوص از نظر روح. جسم درواقع یک روی سکه هست اون طرفش نیاز به انیس داشتنه نیاز به انسه نیاز به همدرد داشتنه. اگر کسی بعد از مدتی تشکیل خانواده بده و خانواده خودش رو رها کنه در اینجا نیاز  به انیس و همدرد و همراه داشتن همسخن زیاد مطرح نیست چون همه اینارو قبلا داشته بلکه نیاز جسمی و جنسی اینجا بارزتره لذا فرد از خانواده جدا میشه تشکیل خانواده میده .همسخن داشتن و انیس داشتن  درواقع همین نفس کلیه الهیه است و نیاز جسمی همان نفس جامدیه نباتیه هست که خودش بحث مفصلی داره که حضرت علی ع روایتی در همین مضمون دارند و اینجا نفس انسان رو درجه بندی نمودند و توضیح فرمودند. به هر حال  دختر و پسری که از خانواده جدا میشن وباهم ازدواج میکنن و زیر یک سقف میرن باید هم از نظر روحی تامین بشن و هم از نظر جسمی و جنسی .لذا یک رابطه کامل صحیح و مفید زناشویی باید داشته باشن تا بتونن از نظر روح وجسم به ارامش برسن اما اگر بخوان از نظر روحی هم تامین بشن و و زندگی شیرینی رو داشته باشند حتما باید از نظر مسایل دینی تامین باشند یک فرد مقید به باورهای دینی با یک فرد غیر مقید به باورهای دینی زیر یک سقف اگر برن و زندگی مشترکی رو شروع کنند شاید اگر  از نظر جسمی و جنسی به ارامش برسند اما از انجا که روج و جسم باهم مرتبطند و لازم ملزوم هستند و همیشه باهم هستند به مشکل برمیخورند لذا در جلسه اول عرض کردیم که یکی از ملاکهای ازدواج ،دین هست و این خود دین یک ملاک خیلی مهم در انتخاب همسر هست برای این بود که در اسلام فقط بعد جسمی نگاه نشده بلکه بعد روحی هم لحاظ شده و در نظر گرفته شده .خب حالاشما تصور کنید زن و شوهرهیچ کدوم مقید نباشند و  در قید مسائل دینی هم نباشندو سبک زندگی اسلامی رو در زندگی خودشون پیاده سازی نکنند چه اتفاقی می افتد گمان بد به مدیگر، اختلاف، تحقیر، ناسازگاری ، عدم تربیت فرزند صالح که هدف اصلی تشکیل زندگی که سوای به ارامش رسیدن وکمال رسیدن  ارامش زن و شوهر،تربیت یک نسل  صالح و یک نسل سالم است. و حالا موارد دیگر که امروزه در بسیاری از موارد شاهد ان هستیم که زوجین انها رو به خاطر اینکه مقید به باورهای دینی کم رنگه و وجود نداره زندگی اونارو تحت الشعاع قرار میده .بنابراین در زندگی هم باید ارامش جسم و هم ارامش روح لحاظ شود برای انس و ارامش روح مسائل دینی و برای  ارامش جسم امیزش و رابطه زناشویی موفق لیکن وقتی ما عرض میکنیم اموزش وزناشویی موفق کامل و مفید اینکه هم زن ارضا بشه هم مرد ارضا بشه .ارضا شدن مرد به راحتی صورت میگیره ولی ارگاسم خانمها و ارضا شدن خانمها خیلی بااهمیته یک مرد به راحتی به اوج لذت جنسی میرسه و ارضا میشه مگر اینکه مشکلی داشته باشه مثلا زود انزالی که ان شالله در جلسات بعدی مسایل رو باز میکنیم و درمانها رو عرض میکنیم ولی ارضا شدن و اوج لذت جنسی رسیدن زن اهمیت بیشتری داره اگر زن و شهور هردو در رابطه جنسی ارضا بشن یک زندگی خوبی خواهند داشت اما اگر زن و شوهر نتونن نیازهای جنسی همدیگه رو برطرف کنند در زندگیشون قطعا ویقینا به مشکل برمیخورن و زیر یک سقف نمیتونن زندگی کنن و اگر هم زندگی کنن جلسه قبل عرض کردیم یک طلاق عاطفی صورت میگیره ببنید هرچند از نظر روحی قوی باشندنکته همین جاست یعنی اگر زن و شوهری از نظر روحی و دینی در حد  ابتدا باشند و از این لحاظ هیچ مشکلی نداشته باشند اما اگر از نظر جنسی دجار مشکل باشن زندگیشون به مشکل برمیخوره اگر هم به طلاق کشیده نشه منجر به بیماریهای جنسی هم برای اقا و هم برای خانم میشه و اگر هم زن  و شوهر از نظر جنسی همدیگه رو ارضا کنن و به ارامش برسن اما از نظر روحی تقویت نشوند و باورهای دینی و ملاک دین در اینها ضعیف باشه باز هم به مشکل برمیخورن.

والسلام. سعید مهدوی

چرا امار طلاق در جامعه بالاست؟

 

 

  • بوی یاس ....

 


دریافت

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه دوم :چرا آمار طلاق در جامعه بالاست

روابط جنسی و زناشویی در اسلام برخلاف آنچیزی که عامه مردم تصور میکنند که قبل از اینکه جنبه دنیوی داشته باشد جنبه معنوی دارد وقتی به ایات قران نگاه میکنیم  در مورد روابط زناشویی به عباراتی برخورد میکنیم که هم به زیبایی و هم به  روشنی برای ما ثابت میکنه که رابطه وعمل جنسی زناشویی جنبه اخروی هم داره و این در کنار کلماتی مثل لذت و زمان اختصاصی برای امیزش ارامش و ثواب اخروی هم مطرحه وقتی به روایات رجوع میکنیم به عباراتی برخورد میکنیم  که کمتر با این عبارات مواجه شدیم که این خودش نشون میده که اسلام برای زناشویی فقط جنبه دنیایی رو نگرفته بلکه بحث جنبه اخروی رو هم در نظر گرفته ،این همان  فرق رابطه زناشویی شرعی با همان رابطه غیر شرعی مثل  زناست. در بحث خیانتهای جنسی و در بحث زنا هم برای فرد مجازاتهای دنیا و هم اخرت وضع شده بعلاوه اینکه فرد درگیر بیماریهای جسمی و روحی میشه که به خاطر اون استرس ذاتی که بین این خیانتها و عمل زنا نهفته است.  اگر ما بخواهیم به ایینه روایات نگاه کنیم به عباراتی برمیخوریم که به زیبایی برای ما روشن میکنه که چقدر خداوند روی عمل زناشویی تاکید کرده .

پیامبر اکرم ص میفرمایند: هرمومنی که با همسرش نزدیکی کنه  هفتاد هزار فرشته بالهاشونو برای این زن وشوهر پهن میکنه و رحمت خداوند بر این زن و شوهر  نازل میشه. از وجود نازنین امام صادق علیه اسلام است که هیچ مباحی در نزد خدا دوست داشتنی تر از امیزش جنسی با همسر نیست زمانی که مومن با همسرش نزدیکی میکنه و بعد غسل میکنه شیطان به گریه میفته و زجه میزنه و ناله میزنه که ای وای این بنده از پروردگارش اطلاعت نموده  و گناهاش بخشیده شده .این در باب اخرویه عمل زناشویی و جنسیه.اما در باب دنیا هم رابطه جنسی صحیح سبب جلوگیری از بسیاری از بیماریهاست و حتی ما در طب اسلامی این رو به عنوان درمان برخی از بیماریها به کار میبریم و در اینده  به بحث ان میپردازیم که چه بیماریهایی رو با عمل زناشویی سالم و صحیح میشه درمان کرد .البته مباحث بحث درمان هم مرتبط با مباحث جنسیه کامله که سبب ارامش زن و شوهر میشه .رابطه جنسی فقط دخول و هم اغوشی نیست بلکه شامل مقدمات این نوع رابطه هم میشه مثل نوع صحبت کردن ،نظافت ظاهری و شامل افعال و حرکات و صحبت هایی هم میشه که بعد از انزال شدن زن و شوهر صورت میگیره متاسفانه در جامعه ما به خاطر عدم اموزش از ناحیه پدر مادرها از ناحیه جامعه و متولیان این امر سبب شده  که دختر ها وپسرهای ما البته نه همشون برخی از دختر ها و پسرهای  ما با ذهنیت ارتباط جنسی وارداتی  غربی زیر یک سقف برن و ازدواج کنن و این رابطه های  وارداتی یا همون اموزه های جنسی غربی در زندگی خودشون پیاده کنند این امر باعث میشه مشکلات زیادی به وجود بیاد مشکل ما دوری از اموزه های دینی و باورهای دینی و سنتی خودمونه. ببینید در روایات ما هست که چه کسی حضرت علی (ع) رو راهنمایی میکند و چه کسی به ایشون  میفرماید: که یا علی! در شنبه نزدیکی نکن  که اگر نزدیکی کنی فلان مشکل به وجود میاد چه کسی؟ پدرزنشون وجود نازنین پیامبر اکرم (ص )و این چقدر زیباست .اگر پیغمبر اکرم الگوی ماست باید در همه حالات در همه افعال ما الگو باشند ما نباید در برخی از موارد ایشون رو الگو قرار بدهیم  الگوی ما باشد ودر برخی از موارد سخنان اهلبیت ع  و سخنان پیغمبر اکرم ص دوری کنیم . ببینید پدر زن داره به دامادش اموزش میده چقدر زیباست اگر مادرها به دخترانشون اموزش بدن اگر پدرها به پسرانشون اموزش بدن خیلی از این طلاقها در جامعه ما هست اتفاق نمی افتد ماوقتی که میگوییم طلاق منظور طلاقی نیست که روی کاغذ صورت میگیره نه؛ طلاق عاطفی .خیلیها هستند که زن و شوهر هستند زیر یک سقف زندگی میکنند اما انگار نه انگار که زن و شوهر هستند باهم دعوا درگیری اختلاف دارند .ببینید پس میشه به یقین گفت عمده مسائل زناشویی به خاطر مسائل جنسی و مشکلات جنسیه اما به خاطر حیایی  که اینها دارند بهانه های دیگری را مطرح  میکنند و از همدیگه جدا میشن اگر رابطه جنسی موفقی نباشد دعوا بهانه گیری بیماریهای متعدد جسمی به وجود میاد و خدایی نکرده حتی در برخی موارد  زن و شوهر پایبند به مسائل اعتقادی وایمانی و دینی نباشند و اخلاقی نباشند منجر به خیانتهای جنسی میشه و سبب از هم پاشیدگی خانواده میشه و تاثیرات مخرب فکری و روحی رو برای افراد داره ولی اگر یک رابطه جنسی موفقی وجود داشته باشه خانواده مستحکم میشه و زندگی شیرین و لذت بخشی از نظر روحی و جسمی خواهد داشت زن یک موجودیه که دارای غریزه جنسیه ومرد هم دارای غریزه جنسی. لذا باید روابط زناشویی  به عنوان خوش گذرونی نپندارند لذا این غلطه  این باور و فکر  غلطه که فکر کنه رابطه جنسی و زناشویی برای لذت و خوش گذرونیه نه. در کنار لذت و خوشگذرونی وسیله سعادت و ارامش فکری و روحی زن و شوهر است.

سعید مهدوی

 

ایین همسرداری اسلامی ملاک انتخاب همسر

  • بوی یاس ....

ارسالی از کاربر غریبه ی اشنا

هیچ عاشق نباشد وصل جو                   تا که معشوقش نباشد جویای او

گر خواهی جهان به کام توباشد                   خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

   لازم به ذکر است که هر جا از کلمه «من» استفاده شده، منظور من نوعی است، یعنی این من می تواند «تو» باشد یا هر کسی که درددلهای اینچنینی دارد یا هر کسی که دلش می خواهد اینگونه دردمند باشد یا هر کسی که این دردها را می فهمد و احساس همدردی می کند و ایده آلهایی اینچنینی کخ باید در ذهنش باشد و بالاخره هر کسی که نقدی بر این درددلها دارد.

    ... و من حقیقتاً چنین عباراتی را باور دارم، یعنی تنها با کسی می توانم و باید دوست و همراه و همسفر و همسر و همدل و یار وباشم که او هم خواهان همچون منی باشد و به دنبال کسی باشد با خصوصیات منحصر به فرد، مستقل فکر کند و تحت تأثیر جامعه و خانواده و فامیل و دوستان قرار نداشته باشد، با ملاکهای شخصی خودش و با باورهای اعتقادی و طریقتی خودش ( نه با ملاکها و معیارها و ارزشهای خانواده و جامعه و زمانه ) و همچنین با زبان و تفکّرات و اراده مستقل خودش و پس از مبارزه با نفس و خودسازی و خودشناسی و خودباوری و خداشناسی و اعتماد‌به‌نفس و توکل به خداوند تبارک و تعالی که در دوران تنهایی و صبر و انتظار به آنها رسیده است، یار زندگی خود را در خیالهایش انتخاب کند و تا با او انس بگیرد، کسی که غم تنهایی و بی‌همزبانی را چشیده باشد و نیازمند مونسی باشد تا دردش را تسکین دهد و با او تا سرحد کمال طی‌طریق‌کند، من حاضر نیستم به هر قیمتی به هر کسی - حتی اگر سالها او را می شناخته ام و در ظاهر گمان می‌کرده‌ام این همان کسی است که دنبالش بوده‌ام - برسم، من حاضر نمی‌شوم مثل اکثر مردها که مثلاً اسم‌ خود را عاشق دلباخته گذاشته‌اند، خود را برای هر خواسته نابجایی اعم از مادی و معنوی، فدا کنم، من حتی اگر عاشقترین مرد زمین باشم و بفهمم معشوق مورد انتخابم طالب وعاشق و راضی نیست و یا اصلاً عشق را تجربه نکرده است و خدا را آنطور که باید نمی‌شناسد، حاضر نمی شوم با او بمانم ( البته قبل از اینکه به او برسم حاضر نیستم با او بمانم، یعنی اگر روزی خودم یا طرفم بعد از وصال از عشق فاصله گرفتیم کار عاقلانه و صحیحی نیست که با هم نمانیم، اینجا راه چاره ماندن و دوباره سعی کردن است، اینجا صبر کردن بهترین دوا و ناامید نشدن زیباترین مرهم است، اینجا مرحله امتحان الهیست تا خدا ببیند چقدر در عشق خود محکم هستیم )، من آن مجنونم که بر لیلیش بردند و گفت : اکنون من خود لیلی‌ام و حالا به دنبــال مجنــون می‌گـردم، یعنــی من با عاشــقی در راه عشــق لیـلی ها خودم را پیــدا کردم و شنـاختم و سـاختم و بـه اعتماد ‌به ‌نفسی رسیدم که می‌دانم باید بدنبال کسی باشم که او هم به دنبال کسی باشد و یقین دارم که او را خواهم یافت، حتّی اگر در دورترین نقطه ممکن باشد.

   در اینجا می خواهم از نقش محوری زن و ارزش والای وجودی او و راز و رمزهای نهفته معشوق بودن سخن‌‌‌ بگویم، شاید هنوز هیچکس به مسئله حجاب، اینگونه عاشقانه نگاه نکرده باشد، چرا که به نظر، حجاب کلید رمز احساس است، توضیح و تفسیر این جمله بدینصورت است که وجود هر زن مانند گنجینه ایست که خود دارای گنجینه ای در درون خود است، گنچینه بیرونی شامل زیبائیهای ظاهری و جسمانی می باشد و گنجینه درونی شامل زیبائیهای باطنی و روحانی می‌باشد، کلید گنجینه بیرونی پرده هایی مانند لباس و روسری و مغنعه و مانتو و چادر است (حجاب مادی) و کلید گنجینه درونی پرده هایی مانند متانت و وقار و سنگینی و سادگی و نجابت و حیا است (حجاب معنوی)، حال اگر جواهرات این دو گنجینه متداخل به راحتی در معرض دید و در دسترس همگان قرار بگیرد و یا به عبارتی بنابر بر نظریه فروید، آزادی بی حد و حصر ( بی بند و باری) برقرار شود، در حقیقت کسانی که از این جواهرات استفاده می کنند نقش دزد را بازی می کنند، یعنی بسیار ساده لوحانه و احمقانه است که کسانی خیال کنند اگر این جواهرات ارزشمند به طور رایگان در دسترس همگان باشد یا همین طور در خیابانها ریخته باشد، مردم از آن سیر می شوند!! ... هرگز! هرگز! ... چنین چیزی محال است، حالا بر فرض محال هم که اینطور بشود، این سئوال مطرح است که آیا آن شخصی که به راحتی و بدون زحمت به این گنج دست پیدا می کند، قدر آن را خواهد دانست؟ مسلماً جواب منفی است، سئوال مهم تر اینکه آیا با این روش ارزش جواهرات از بین نخواهد رفت؟( ارزش شخصیت انسانی ـ الهی زن )، ... البته که گنج بی ارزش خواهد شد، پس می شود نتیجه گرفت که هر دختری اگر بخواهد خوشبخت، با ارزش و با شخصیت باشد و مورد احترام و قدردانی قرار بگیرد باید خودش به خوبی از این گنجینه محافظت کند و آن را پنهان  و مخفی نگاه دارد و در معرض دید همگان قرار‌ندهد و کاری کند که هر کس طالب این گنج است با زحمت زیاد و در مدت طولانی و با تحمل رنج فراوان و عذاب فراق و لحظات طاقت فرسای انتظار و حسرت دیدار و اشک و خون و خواندن ترانه های عاشقانه (به طور کلی غم عشق ) این گنج را به مرور کشف کند، چنین کسانی عاشقان حقیقی هستند و قدر معشوقه خود را می دانند، جالب اینجاست که عاشق برای دسترسی به کلید گنج بیرونی ( خواستگاری معشوق ) می بایستی از شاهراه نگاه و در زیر باران احساس، از گذرگاه انتظار بگذرد تا در سرازیری  لذت هجران با راهنمائی هدهد خیال به عمق گنجینه درونی معشوق سفر کند تا آنوقت بتواند کلید گنج بیرونی را از آنجا تحویل بگیرد، چنین سفری تنها با زورق دل و قطب نمای عقل و مصابیح هدایت امکان پذیر است.

   من در اینجا لحظه خواستگاری را همان امتحان کنکور می دانم که می‌تواند در دو ‌مرحله یا بیشتر صورت پذیرد، سئوالات مرحله اول باید در مورد ملاکهای درونی، باطنی، دینی، اعتقادی والهی باشد، اگر از این مرحله بگذریم، تازه آنوقت باید به سراغ ملاکهای بیرونی و ظاهری و دنیوی و مادی برویم، برای اجرای این کنکور هر یک از طرفین می تواند و باید طی دوران تنهایی و مجردی، برای خود پرسشنامه ای در ذهن در نظر بگیرند یا حتی هنگام خواستگاری روی کاغذ بیاورند تا بتوانند از طریق آن امتحان کنند که آیا طرفشان شرایط حضور در دانشگاه زندگی را پیدا کرده است یا نه؟ اما اگر هیچکدام از طرفین چنین خودشناسی را پیدا نکرده بودند یا وقت و حوصله فکر کردن به موضوع را تا آنموقع نداشته اند ، شخص سومی می تواند و باید به عنوان یک مشاورِ عالمِ فیلسوفِ عارفِ روانشناس، سئوالاتی را مطرح نماید تا بفهمد آیا این دو به درد هم می خورند یا نه؟ آیا اصلاً دردمند هستند؟! آیا دردهای آنها مشـترک است یا نه؟ آیا با هم می توانند به تـفـاهم برسند یا نه؟ آیا آرزوهـا و هدفـها و آرمـانهای آنها یکی است یا نه؟ آیا‌ سلایق و علایق و تفکرات و عقاید و نظرات آنها از لحاظهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... به هم شبیه است یا نه؟ و به طور کلی آیا نوع ایدئولوژی و جهان بینی و بصیرت طرفین به هم شبیه است یا نه؟ ……

    در قرآن کریم داریم هر چه خوبی در توست از خداست و هر چه بدی در توست از شیطان است که در نفس تو متجلی شده است ( نساء/79 ) و کسی که این را بداند می فهمد که چه خوبیها و چه بدیهایی دارد و در نتیجه می تواند خوبیها را تقویت و بدیها را از بین ببرد و این یکی از معانی خودشناسی است، از آنجا که خدا روح خود را در انسان دمیده است، هنگامی که انسان گنجینه وجودی خویش را بشناسد در حقیقت گوهر الهی را کشف کرده است و به بدین ترتیب خودشناسی منجر به خداشناسی می شود، چرا که انسان خداگونه ای بالقوه است که باید به مرور بالفعل شود و بالاخره  شناختن خدا یعنی باور کردن عشق حقیقی و این باور کردن یعنی یقین و یقین یعنی رسیدن به آن حقیقت یکتا و رسیدن به حقیقت مطلق یعنی شناخت ایده آل نهائی و ایده آل نهائی همان ملاک خوشبختی و بدبختی می‌باشد که درجه دوری و نزدیکی انسانها نسبت به آن ایده آل، میزان خوشبختی یا عدم خوشبختی را مشخص می کند، با این شناخت است که انسان هدایت می شود به سویی که در می یابد چگونه باید زندگی کند و از چه کسی الگو بگیرد و با این روش انسان به کمال الهی نزدیک می شود و کمال الهی یعنی قرب‌الهی و قرب الهی یعنی انسان هر چه بیشتر شبیه خدا شود و این تشابه به این معنی است که انسان خودش را با صفات و اسماء الهی بسازد و سعی کند خودش را از صفات رذیله و اسماء نکره دور کند تا به خدا که منزه از همه اینهاست نزدیک شود و در نهایت اینها همه یعنی عاشقی و عاشق کسی است معشوقش را دوست دارد و هر چه او می گوید با جان و دل می پذیرد و عمل می کند و عاشق کسی است که برای رسیدن به معشوق سعی می کند رضایت او را جلب کند و از هر کاری که باعث ناراحتی و رنجش او می شود خودداری می کند تا لایق وصال او شود و معشوق او را بپذیرد، اما نکته اینجاست که کسی دلش نمی‌خواهد عاشق شود! یا عاشقی را گناه‌ می‌دانند یا از آن برداشت بد دارند و یا طور دیگری به آن عمل می‌کنند و خیلی چیزها را با عاشقی اشتباه می گیرند، اما حقیقت این است که عاشقی این عشق سطحی تؤام با ناامیدی نیست، عاشقی این نیست که مثلاً عاشق کسی بشوی و دیوانه وصالش باشی و ادعا کنی که او را دوست داری اما از این عشق هیچ تغییری در تو بوجود نیاید و اصلاً فکر این نباشی که این توئی که ابتدا باید معشوق خوب و ایده آل و مورد نظری برای معشوقت باشی، عاشقی این نیست که اگر احیاناً بنا به دلائلی از جمله لایق نبودن خودت نتوانی به معشوقت برسی به زمین و زمان بد بگوئی و عشقت به کینه بدل شود، عاشقی این نیست که اگر از کسی یا چیزی خوشت آمد بلافاصله آن را بخواهی و خیال کنی عاشقش شده ای یا به مرور عاشقش می شوی، عاشقی این نیست که بگوئی من فلان کس یا فلان چیز را دوست دارم و به هر قیمتی باید به آن برسم، عاشقی این نیست که کسی را بخواهی و برایت مهم نباشد که آیا او هم تو را می خواهد یا نه، عاشقی این نیست که هر کسی را با هر خصوصیات و علائق و سلائق و عقایدی فقط به خاطر ظاهر زیبا یا تحصیلات عالی یا پست و مقام خوب یا اصل و نسب والا یا ثروت و خانه و ماشین یا همه ملاکهای ظاهری و بیرونی و جسمانی دیگر بدون در نظر گرفتن روحیات درونی انتخاب کنی و به خاطر او و به خواست او، هر کاری بکنی و گمان کنی که داری به او محبت می کنی! عاشقی این نیست که بنا به دلائل گوناگون گمان کنی حالا چون کسی نیست تو را بپسندد، پس تو می توانی چشمت را ببندی و خود را به سیم آخر بزنی و مثلاً خود را به رودخانه سرنوشت بسپاری، غافل از اینکه سرنوشت و تقدیر همان است که با عقل سلیم و اختیار و با تمام سعی و تلاش در بررسی ملاکها و معیارها انتخاب کنی و آنگاه بر خدا توکل کنی و بگویی خدایا هر چه صلاح و خیر توست، چگونه است که انسان در انتخاب غذائی که می خورد و انتخاب لباسی که می‌خواهد بپوشد، اینگونه بی مهابا و بی گدار به آب نمی زند و هزارها دقت و وسواس نشان می دهد، اما در انتخاب غذای روح و سایه بان دل و مونس قلب و شریک راه زندگی کورکورانه و از روی احساس و با عجله و بدون فکر و وسواس عمل می‌کند؟!

    یکی از اشتباهات فرهنگی بعضی از دخترها در مورد انتخاب همسر، این است که اکثر آنها در خانه نشسته اند و بدون مطالعه و شناخت و معرفت و تحقیق در مورد دریافت هدف اصلی حیات، فقط دلشان می‌خواهد یکی بیاید و آنها را ببیند و بخواهد و اصلاً به این فکر نمی کنند که آنها هم می توانند و باید دنبال کسی باشند، آنها گمان می کنند این پسرها هستند که انتخابگر هستند در حالی که در این زمینه این دخترها هستند که می‌توانند حرف‌ اول را بزنند و پسرها نمی توانند بدون اراده و خواسته دخترها هیچ کس را انتخاب کنند، البته دخترها باید ناز و کرشمه و عشوه داشته باشد تا پسرها را در خماری بگذارد و آنها را به عطش برسانند تا بالاخره شاید بکشند، بیخود نیست که می گویند عاشقان کشتگان معشوقند، دخترها نباید در مرحله اول از اینگونه موارد خود را مشتاق نشان دهد، چون این پسرها هستند که محتاج دخترها هستند، به نظر من هر دختری می‌تواند و باید در تنهائیِ تفکرات خویش، در ذهن وخیال و حتی در خوابهایش، آن شخص آرمانی و ایده آل خود را با‌تمام خصوصیات اخلاقی و رفتاری و عقیدتی و ... متصور شود و با او در رؤیاهایش انس بگیرد و زندگی کند، از طرفی باید این ملاکها و معیارهای انتخابی خود را به خانواده و دوستان و آشنایان نزدیک خود بگوید تا آنها هم بدانند که اگر خواستند کسی را انتخاب کنند با آگاهی و شناخت قبلی این کار را بکنند، بدین ترتیب با این تفکرات به مرور دیدشان نسبت به ازدواج بهتر و بازتر می شود، به عقاید شخصی خاص و منحصر به‌فردی می رسند و استقلال فکری و شخصیتی پیدا می کنند، در نتیجه هنگامی که شخصی به سراغشان بیاید به راحتی می توانند آن شخص را با آن تصویر درونی مقایسه کنند و انتخاب کنند، از فایده های مهم این نوع نگرش به انتخاب و ازدواج این است که در هنگام خواستگاری انسان می داند که خودش کیست و که چه کسی را با چه خصوصیاتی می‌خواهد و نیز حرفی برای گفتن خواهد داشت، برای مثال خود من در اولین خواستگاری که رفته بودم وقتی از طرف پرسیدم آیا شما به انتخاب و ازدواج فکر کرده اید یا فکر انتخاب و ازدواج به سراغ شما آمده است، در جواب فهمیدم که چقدر فکر کردن به این مسئله انسان را می سازد، چرا که او نه‌حرفی برای گفتن داشت و نه ملاکی برای انتخاب، بلکه هر چه داشت ملاکهای دیکته شده جامعه بود و بس، همچنین فهمیدم که اکثراً این فکر ازدواج است که ناگهان در چنین شرایطی به طور غافلگیرانه به سراغ دخترها می آید، البته ناگفته نمانده که شیوه‌ای در اینجا ذکر کردم فقط مختص دختران نیست، بلکه پسرها هم می‌توانند و باید این روش را در نظر داشته‌باشند، اما روش و طرز تفکر و نوع بینش پسرها کمی متفاوت است، مثلاً خود من دلم می‌خواهد در هنگام خواستگاری اینگونه با صدای بلند فکر کنم که: من (پسرها) آنقدرها که فکر می کنید مغرور و خودخواه نیستم، باور کنید من به میل خودم به اینجا نیامدم، من توسط نیرویی کشیده شده ام و همان نیرو هم می تواند مرا براند، من نیامده ام که جواب مثبت بگیرم، شما هم فکر نکنید که اگر حاضر شدید با توافق خانواده ها با من صحبتی داشته باشید، یعنی جواب مثبت داده اید، من نیامده ام که شما را مجبور به انتخاب کنم، من نیامده ام خودم را تحمیل‌کنم، بلکه آمده ام خود را عرضه کنم، من دوست ندارم از خودم تعریف کنم، بلکه می خواهم خودم را توصیف کنم، من دنبال کسی نمی گردم که آنطور که می خواهم باشد یا کسی را نمی خواهم که کورکورانه شرایطم را بپذیرد و با آن بسازد، بلکه قصدم این است که شرایط خود را باصداقت بگویم تا طرف با روشن بینی و آگاهی و از روی اختیار انتخاب کند، مثلا من بدنبال کسی نیستم که با فلان محدودیت بسازد، بلکه کسی را می‌جویم که فهمیده باشد محدودیتهای مجازی بر سر راه جوانان نمی‌توانند مانع خوشبختی شوند و درک کرده باشد عدم این محدودیتها نمی تواند ضامن خوشبختی کسی باشد، من آمده‌ام تا بدانم شما اصلاً قصدی در دلتان دارید یا نه، آیا اصلاً آمادگی دارید؟ آیا معنی زندگی را حس کرده اید؟ آیا ملاک خوشبختی را می شناسید؟آیا تنها هستید؟ آیا نیاز به همزبان و همدل و همفکر و همسفر و همسر وغمخوار را در خود احساس می کنید؟ آیا ... آنوقت اگر جواب همه اینها را بگیرم، تازه بایستی از عقاید قلبی شما با خبر شوم، سپس آنوقت است که من سکوت را می شکنم و افسانه رؤیایی و خیال برانگیز مطابق با حقیقت عشق را برایت بازگو می کنم تا ببینم چقدر بر عقایدت استواری، تا ببینم چه حد یارای تحمل مسئولیت اجرای عقایدتان را دارید، و اینجاست که به فکر می افتی که چقدر انتخاب سخت است، و شاید اینجاست که لحظه سرنوشت ساز است و شما باید جواب مثبت یا منفی را بدهید، چون شاید در این لحظات باشد که کمی مرا و خودتان را و هدف زندگی را شناخته باشید.

    آخر چرا دختران امروزی گمان می کنند هر کس برای چنین امر خیری پایی پیش می گذارد، لابد یا باید جواب مثبت بدهند یا بهانه ای مثل دانشگاه و بچگی و مسائل مادی و معنوی و مظاهر مالی و غیره را بر زبان بیاورند یا مسائلی مانند انتظار رقیب را در دل خود نجوا کنند، تا آسوده شوند آنها گمان می کنند پسرها قدرتی دارند، آنها فکر می کنند پسرها شکارچی هستند و خود صیدند، اما اکثرآنها غافلند از اینکه شکارچی اصلی دختر است نه پسر:

اسیر عشق تو شدم، صیاد تویی و من صیدم            عشق تو آمد سراغم، در پی عشقت نبودم

    قدرت اصلی دختر است نه پسر، دختر معشوق خداگونه روی زمین است که پسر را عاشق می گرداند و سپس خود هم عاشق می گردد، آنکه می تواند هر کاری بکند و هر تصمیمی بگیرد دختر است نه پسر، و بالاخره انتخاب با دختر است نه پسر، دختر همچون افسانه ها شاهزاده است و پسر گدا ( گدای عشق )، دختر اگر لازم باشد می تواند و باید با کمال قدرت و با همان صلابت و وقار و متانت همیشگی خاص خودش، خیلی محکم و خونسرد و سنگین جواب منفی را با دلیل و برهان و ابراز عقیده شخصی خود بدهد و طرف را رها سازد،

    همه اینها که در چند سطر اخیر نوشته ام فی البدائه و با یک سوز و دردی و با یک ملودی غمگینی وارد پهنه وسیع و گوش شنوا و پر حوصله و با ظرفیت و صبور و ساکت و محرم راز کاغذ کرده ام تا کمی آرام شوم تا شاید روزی مخاطبی آشنا و فرشته‌صفت و آرمانی و خداگونه اینها را بخواند و عاشقی را دریابد و احساس کند و تجربه کند و یا عاشقتر شود و عاشقی را بشناسد که عاشقی یعنی انتظار، عاشقی یعنی صبر، عاشقی یعنی دیگر خواهی، عاشقی یعنی نوع دوستی، عاشقی یعنی سوختن در غم هجر یار، عاشقی یعنی خودسازی در دوران فراق، عاشقی یعنی حسرت دیدار مخاطبی آشنا به درد عاشقی، عاشقی یعنی اشک و سوز و ناله و فریاد و فقان و سکوتِ تنهائی، عاشقی یعنی من تو را دوست دارم تا بی نهایت و خواهان تو هستم و به خاطر تو از همه هستی ام می گذرم و همه چیز را برای تو می خواهم، اما اگر تو نخواهی من نیستم و اگر به تو نرسم نارحت‌ نمی شوم، شاید من لایق تو نباشم که نمی خواهی، لابد تو هم ملاکهائی داری که من در حد و اندازه های آنها نیستم و شاید من نمی توانم تو را خوشبخت کنم، اما دعا می کنم که تو خوشبخت شوی چرا که عاشق اگر ادعای دوست داشتن می کند نباید بدِ معشوقش را بخواهد چون این از ذات عاشقی به دور است، عاشقی یعنی اینکه دلت بخواهد خوب باشی و روز به روز بهتر شوی تا خوشبختی را لمس و احساس کنی و آن را به دیگران منتقل کنی، نه اینکه بد نباشی و خنثی باشی، چرا که خنثی بودن صفت تمام فرشتگان است که البته کمتر کسی حتّی در این حد است، چه برسد به اینکه به قول خداوند متعال بخواهد از فرشتگان هم بالاتر باشد، انسان می تواند برتر از فرشتگان باشد و حتی پست تر از حیوان هم می تواند باشد، چرا که کمتر از فرشته ها حاالات حیوانیست و کمتر از حالات حیوانی حالات گیاهیست و کمتر از حالات گیاهی حالات جمود است و کسی که خود را شناخته باشد، می داند و می فهمد که در کدام یک از این حالات به سر می برد و از طرفی چون فطرتاً می داند و می فهمد که باید در کدامین درجه قرار داشته باشد طالب می شود که عاشق شود و به مرحله معرفت حقیقی برسد و از جمودیت و نباتیت و حیوانیت و یا فرشتگی، انسانیت بالفعل خود را به صورت آدمیت بالقوه درآورد تا از فرشتگان هم فراتر رود، تا به ملکوت نزدیک شود، تا به معراج خوشبختی برسد، تا به خدا نزدیک شود و تا به وصال حق برسد و در او فنا شود.

    خلاصه اینکه عاشق حقیقی کسیست که در درجه اول معشوق خود را به طور صحیح و دقیق و منطقی و با تفکر و مشورت و بدون عجله و با حوصله انتخاب کند و از طریق سئوالات خود دریابد که آیا او همانیست که باید باشد یا همانیست که می‌خواهی‌باشد، ولی نیست، یعنی معشوقی را برای همسری و دوستی برگزیند که اگر طبق قانون عاشقی خواست به خاطر او خودش را تغییر بدهد و هر چه او می گوید گوش کند و هر چه او می خواهد برآورده کند، بداند و بفهمد که معشوقش در جهت الهی است، به عبارت دیگر باور کند که معشوقش می تواند او را در رسیدن به هدفش یاری کند و این طریق میسر نمی‌شود مگر اینکه عاشق و معشوق دارای هدف متعالی مشترک الهی باشند، افق دیدگاه و نگاهشان به هم نزدیک باشد، خواسته و آرزوهایشان شبیه باشد و بالاخره اینکه معشوق نهائیِ شان که همانا خداست، یکی باشد.

    کسانی خیال می‌کنند عاشقی در این دنیا آسان است و هدفش فقط وصال و رسیدن به هم و مستقل شدن و با هم بودن و زیر‌یک سقف‌بودن است، ولی بعداً درمی یابند که چه مشکلهایی در زندگی بر سر راهشان وجود دارد که چشم آنها به خاطر‌اینکه احساس، عقل را کور کرده بود، نمی دید «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد و مشکلها»، چنین کسانی به دلیل اینکه تا قبل از وصال خود را نساخته اند بعد از آن مشکل می توانند به خودسازی بپردازند، چرا که اولاً اینها هدف را وصال می‌دانسته اند و با رسیدن به آن هدف و انگیزه دیگری در خود احساس نمی کنند و این خود باعث بسیاری از نابسامانیها و انحرافها و پوچ گرائیها و خودکشیها و اختلالات و اختلافات و مادیگرائی ها و فخرفروشی ها و چشم و هم چشمی ها و رقابتهای بیجا و حسادتها و کینه ها و دشمنیها و جدائیها و ... می شود زیرا اینان فکر می کنند زندگی دنیوی، بیهوده است و خود را مجبور و توجیه می‌کنند که سرشان را به این امور گرم کنند تا مثلاً شاید کمی از این بلاتکلیفی درآیند و از زندگی لذت ببرند که البته نمی برند، ثانیاً کسی که تا قبل از وصال برای رسیدن به معشوق، نتواند خود را به خاطر معشوقش تغییر دهد یا بسازد، بعد از آن به ندرت اتفاق می افتد که بتواند، مگر اینکه عاشق و معشوق هدف متعالی دیگری در جهت همان عشق قبلی داشته باشند که به خاطر آن در جهت کمال و ایده آل مثبت پیشرفت کنند و آن کسی نیست جز خدا.

    اما در این زمانه در هر محفلی و در بین و دوستان و آشنایان و بین دو دوست، هر بحثی و هر حرفی و هر گفتگویی از هر‌موضوع بی اهمیت ظاهری و دنیوی و مادیِ بی سود و پوچی می شود، الا عشق ( الهیات و عرفان و مذهب و هنر )، آخر چطور می شود در این آشفته بازار که هر کس در پی سود و سودای دنیوی خویش است و هیچکس فکر خربزه نیست، درباره این‌چیزها بحث کرد، تا انسان زبان گشاید فوراً مهر مقدس مآبی و مذهب گرائی و حزب الهی و خشک‌مقدسی و ... به او می‌زنند و تحویلش نمی گیرند و طردش می کنند که البته در بعضی موارد این مهرها چندان هم بیجا نیست، اما از طرف دیگر هر کسی هم حق ندارد که چنین برخوردی با هر کسی داشته باشد، با تمام این تفاسیر حرف من این است که گوئی مسئله خدا و دین و زندگی‌دنیوی و اٌخروی برای خیلیها حل شده و تمام شده است که کمتر کسی به تفکّر و تدبّر و تعمّق و بحث و گفتگو پیرامون‌آن می پردازد و شنیده اید که اغلب می گویند خدا که جای خود دارد، ما که او را قبول داریم و دوستش داریم، ما که مسلمانیم و نماز و اینها هم می خوانیم، خدا را می شناسیم، پیغمبر و امامها را هم می شناسیم، اصول و فروع الدین را هم که حفظ هستیم، اما حقیقتاً قبول داشتن به تنهائی کافی نیست، بلکه باید به باور و یقین و شهود هم رسید، چه بسا همگان قبول دارند فلان کار یا فلان اخلاق بد است، ولی باز هم عمداً یا سهواً مرتکب آن می شوند، چه بسا کسانی که می‌دانند انسان مرده هیچ حرکتی و قدرتی ندارد، ولی باز هم از آن می‌ترسند، چرا؟چون به یقین نرسیده اند، به یقین نرسیده اند یعنی‌ چه؟ یعنی اینکه اطلاعات ‌شناختی آنها در مورد آن موضوع کم ‌است، یا به عبارتی دیگر هنوز حکمت و فلسفه خیلی از چیزها یا بسیاری از منکرات را نمی‌دانند، چون در آن مورد بی‌معرفت یا کم معرفت هستند، چون قدرت و اراده ترک آن را ندارند، چون عذابش را نمی دانند یا باور ندارند، برای مثال صرف اینکه ما بدانیم ورزش خوب است و آن را قبول داشته باشیم و ببینیم، آیا می توانیم ادعا کنیم یک ورزشکار هستیم؟ و یا صرف اینکه بدانیم قلّه اورست بلندترین قله جهان است و خیلی هم خطرناک است و ... آیا کوهنورد هستیم؟ پس چرا از اینگونه بحثها نداشته باشیم تا بتوانیم معرفت خود را زیاد کنیم و بفهمیم که ما باید حرکت کنیم و باید بخواهیم که خوب باشیم و خوب بمانیم و بـهتـر شویم و این یعنی خواستن توانستن است و این یـعنی مسافر راه آدمیت ‌شدن و این یعنی ورزشکار راه عشق بودن تا به مرور بتوانیم هیکل روح را پرورش دهیم و این یعنی کوهنورد بلندای عرفان شدن برای رسیدن به ملکوت اعلی و دستیابی به عرش خوشبختی و فتح قلّه دوست داشتن و اینگونه است که عاشقی همیشه با امید و شوق‌ رفتن و زنده بودن و باقی ماندن و با میل به وصال و حسرت دیدار و دلخوش بودن به روز وصال و در عین حال غم‌معنوی همراه است، فرمول عاشقی به طور اختصار عبارت است از:

عاشقی = صبر+ انتظار+ قناعت + رضایت + توکل + شکر+ امید + دوست داشتن همه + صداقت + اخلاص = خوشبختی

  • بوی یاس ....

 


دریافت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه اول:انتخاب همسر

یکی  از مهمترین  مسایلی که در تشکیل خانواده باید مد نظر گرفته بشه انتخاب همسر هست در آموزه های دینی مقوله ای به نام هم کفو بودن  زوجین مطرح است ،هم کفو بودن به معنی شبیه و مانند ؛یعنی در مقوله ازدواج از نظر باطن و تا حدی از نظر ظاهر باهمدیگه شبیه باشند اما در بین ملاکهای هم کفو بودن ،بارزترین و مهمترین ملاک ،اخلاق  و دین می باشد .ازدواج موفق به معنای انتخاب همسر زیبا و ثروتمند نیست بلکه اینا همه حُسن  محسوب میشن ملاک اصلی نیستن بلکه ملاک اصلی اخلاق و دین هست. در هیچ روایتی نمیبینید که فرموده باشند با زنان زیبارو ازدواج کنید یا با مردان ثروتمند ازدواج کنین یا با زنان ثروتمند و مردان زیبا رو ازدواج کنید .خیر ملاک اصلی همون دین و اخلاقه  و این دو باید هر دو باهم باشند یعنی اخلاق و دین  .اما اخلاق انقدر مهمه که حضرت امیر علیه السلام میفرمایند که حسن اخلاق دلیل وراثت ها و ژنهای پسندیده است یعنی چی ؛یعنی انتقال  اخلاق زیباو صفات پسندیده از والدین به فرزندانه .اگر پدرو مادری  صاحب اخلاق نیکو و صاحب دین باشند این افعال و اخلاق پسندیده از طریق پدر مادر به فرزندان هم منتقل میشه. اما چرا گفتم اخلاق و دین ؛ مردی از شیعیان حضرت به ان حضرت نامه ای نوشتند و در مورد خواستگاری که برای دخترش امده بود از حضرت مشورت خواستند و عرضه داشتند که جوانی به خواستگاری دختر من امده از هر لحاظ مناسبه اما اخلاق نداره یعنی دین داره اما اخلاق نداره پس ببینید اگر کسی دین داشت و اخلاق داشت کامل نیست اگر کسی اخلاق داشت و دین نداشت اینم کامل نیست اخلاق و دین باید باهمدیگه باشه پدرو مادر  از نظر اعتقادی باید همسو و همتراز همدیگر باشند تا بتونن در مشکلات مثل لباس هم باشند و همدیگه رو بپوشونند و تکیه گاه همدیگر باشند اگر نگرش اعتقادی پدرو مادر متفاوت باشد یقینا هم در زندگی مشترک به مشکل برمیخورند و هم نمیتونن فرزندان صالحی رو  تربیت کنند و به جامعه تحویل بدهند حالا شاید کسی بپرسه که هیچ کسی از نطر اعتقادی  هم تراز نیست ما هم قبول داریم این مطلب رو اما اگر پدرو مادر از نظر اخلاق و دین یکسان نباشند ولی در یک مسیر اعتقادی باشند و در یک مسیر اعتقادی گام برداند و طی طریق کنند مطمئنا همدیگررو در زندگی مشترک میتونند کمک کنند و تکیه گاه یکدیگر باشند بهترین هدیه ای که یک  پدر میتونه به فرزندان  اینده خود بده اینکه؛ کسی رو انتخاب کنه که لیاقت نام مادری رو داشته باشه و بهترین هدیه ای که مادر میتونه به فرزندان اینده خود بده که بامردی ازدواج کند که شایستکی نام پدر رو داشته باشه  بنابر این اخلاق و دین دوتا ملاک هستند که همیشه باهمند و از هم جدا نمی شوند پیامبر اکرم ص  میفرمایند: علیک بذات الدین. یک همسر دیندار انتخاب کنید

پس ملاک هم کفو بودن مال و ثروت و زیبایی و سیاه و سفید بودن نیست. ملاک اصلی همون دین و اخلاق .

 اما سه مورد ازدعاهایی  که وارد شده بر انتخاب همسر و زمان عقد .

مطلب اول  اینکه برای انتخاب همسر خوب همیشه در دعاها در قنوت نمازهامون این دعا رو تکرار کنیم  رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.پروردگارا ! به ما در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.

در برخی از روایات وارد شده که  حَسنه به همسر خوب تفسیر شده و به همسر خوب معنی شده و حسنه منظور همسر خوبه.

مطلب دوم  در مورد روز عقد و عروسیه که بهتر در روزهای قمر در عقرب نباشه .علامه مجلسی  (قدس الله تربته) در حدیثی از امام صادق علیه السلام می فرمایند :"هر کس عقد کنه یا عروسی بگیره و ماه در برج عقرب باشه (یعنی قمر در عقرب باشه) خیرو نیکی نخواهد دید."

 مطلب سوم اینکه زمان عقد هم خیلی مهم ،اینکه ظهر باشه عصر باشه یا شب . در ظهر عقد نکنید چون عقد کردن در ظهر  طبق برخی از روایات سبب جدایی میشه. و ما اغلب میبینیم که برخی از زوجها  باهمدیگه رابطه خوبی ندارن برخی از علت هاش  به زمان عقد و روز عقد برمیگرده.

والسلام علیکم ورحمه الله

دوستان میتونند برای روزهای خوش یمن و قمر در عقرب به تقویم نجومی مراجعه کنند . اگر دسترسی نداشتند وتاریخ خاصی مدنظرشون بود میتونم در این مورد کمک کنم.

 

  • بوی یاس ....

بسم الله الرحمن الرحیم

بزگوارانی که توصیه میکنن حج نرین این فیلم هم ببینین شاید شاید شاید تاثیر گذار باشه ان شالله .



دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 45 ثانیه
  • بوی یاس ....