کیفیت عطش و تشنگی در کربلا
کیفیت عطش و تشنگی در کربلا چگونه بود؟چون خیلی روی این موضوع در مداحی ها و سخنرانی ها تکیه می شود.
از گزارش های معتبر تاریخی ، چنین
به دست میآید که سه روز قبل از شهادت امام حسین ( علیه السلام) (در روز هفتم
محرّم) دستوری از عبیداللَّه بن زیاد به عمر بن سعد ابلاغ شد. دستور منع آب از
امام حسین( علیه السلام) چندین بار از سوی یزید و ابن زیاد تکرار شده است و این
تکرار،اهمیت این موضوع را در نزد امویان می رساند،اما بارزترین و روشن ترین دستور
در این زمینه نامه مشهور ابن زیاد است که در شب هفتم به دست عمربن سعد رسید و
مضمون این نامه چنین است:«میان حسین و اصحابش وآب جلوگیری کن،و نگذار از ان قطره
ای بچشند،چنان که با عثمان بن عفان،آن مرد پرهیزکار و پاک چنین کردند».(1)
ابن سعد به مجرد دریافت این دستور،
«عمرو بن حجاج» را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شریعه فرات به منظور جلوگیری از
دسترسی امام( علیه السلام) و یارانش به آب کرد.(2)
در این دو سه روز امام( علیه السلام)
و یارانش از طرق مختلف سعی در دسترسی به آب داشتند؛ زیرا تحمل تشنگی در آن بیابان
سوزان - به ویژه با آن کاروان مشتمل بر زنان و کودکان - بسیار طاقت فرسا بود.
در برخی از گزارشها چنین آمده است:
امام حسین( علیه السلام) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاههایی کرده بود؛
اما وقتی گزارش آن به ابن زیاد رسید و او دستور شدّت عمل بیشتر و ممانعت از حفر
چاه را به ابن سعد ابلاغ کرد: «... فقد بلغنی ان الحسین یشرب الماء هو و اولاده و
قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورود علیک کتابی هذا فامنعهم من حفر
الآبار ما استطعت و ضیق علیهم و لا تدعهم یشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة : به من
خبر رسیده است که حسین چاه می کند و آب بدست می آورد . به محض اینکه این نامه به
تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها حتی به یک قطره به آب نرسد و کار را بر
حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر .».(3)
همچنین گزارشی از حمله شبانه حضرت
عباس( علیه السلام) به همراه سی سوار و بیست پیاده به پرچمداری «نافع بن هلال» به
فرات در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگیری با گروه عمرو بن حجاج، موفق
به پر کردن بیست مشک آب میشوند.(4)
زمان دقیق این گزارش نقل نشده است؛
اما در آن عبارت«ولمّا اشتد علی الحسین و اصحابه العطش» (چون تشنگی بر حسین و
یارانش فشار آورد) آمده است.
برخی از گزارشها حکایت از ریختن آب
از سوی امام( علیه السلام) بر چهره خواهرش زینب( علیها سلام) در شب عاشورا دارد؛
زیرا وقتی او اشعار آن حضرت مبنی بر نزدیک بودن شهادتش را شنید، از حال رفته
بود.(5)
این گزارش اجمالاً دلالت بر وجود آب
در شب عاشورا میکند؛ علامه مجلسی در بحارالانوار مسأله عدم مضیقه آب را در صبح
روز عاشورا - حتی برای آشامیدن - با صراحت بیشتری مطرح میکند. در این گزارش چنین
آمده است:
«ثم قال لاصحابه: قوموا فاشربوا من
الماء یکن آخر زادکم و توضؤوا و اغتسلوا و اغسلوا ثیابکم لتکون اکفانکم ثم صلّی
بهم الفجر : برخیزید و آب بنوشید که آخرین آذوقه شما از دنیا است و وضو بگیرید و
غسل کنید و لباسهای خود را با آن بشویید تا کفنهای شما باشد. آنگاه امام( علیه
السلام) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».(6)
از عبارت «یکن آخر زادکم» و نیز از
گزارشهای مربوط به روز عاشورا چنین استفاده میشود که پس از اتمام این ذخیره آبی،
دیگر دسترسی به آب میسّر نشد و امام( علیه السلام) و یاران و خاندانش در آن گرمای
طاقت فرسای کربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگین با دشمن با تشنگی شدید
نیز دست به گریبان بودند.
علامه مجلسی(ره) در ادامه گزارش خود
سخن از ریشخند یکی از لشکریان عمر بن سعد به نام تمیم بن حصین خزاری به میان آورده
که میگوید:«ای حسین، و ای یاران حسین! آیا به آب فرات نمینگرید که چگونه همانند
شکم مار میدرخشد؛ به خداوند سوگند از آن قطرهای نخواهید آشامید تا آنکه مرگ را
دریابید!»(7)
حرّ نیز در روز عاشورا و در هنگام
نصیحت به کوفیان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسی امام( علیه السلام) و یارانش به
آب فرات توبیخ کرده است.(8)
همچنین گزارش تلاش امام( علیه
السلام) برای به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ریشخند او به آن حضرت و نفرین
امام( علیه السلام) بر او در برخی از منابع آمده است.(9)
علامه مجلسی(ره) روایتی را نقل
میکند که مضمون آن درخواست عباس برای مبارزه و مأمور شدن او از طرف امام( علیه
السلام) به منظور آوردن آب برای اطفال و کودکان حرم میباشد. همانگونه که مشهور
است، عباس( علیه السلام) موفق به آورن آب نشد و در راه بازگشت به شهادت رسید.(10)
پی نوشتها:
(1). تاریخ طبری،ج4،ص314،شیخ
طبرسی،اعلام الوری،ج1،ص452؛بلاذری،انساب الاشراف، ج 3، ص 180.
(2). همان.
(3). ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص
91.
(4). ابومخنف، وقعة الطف، ص 152.
(5). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 244؛ وقعة
الطف، ص 201؛سید بن طاووس، لهوف، ص 104.
(6). علامه مجلسی، بحارالانوار، ج
44، ص 317.
(7). بحارالانوار، همان.
(8). انساب الاشراف، همان، ص 189.
(9). ابوالفرج اصفهانی، مقاتل
الطالبیین، ص 86.
(10). بحارالانوار، ج 45، ص 41 و 42.
- ۹۴/۰۷/۲۹
- ۴۹۱ نمایش