عروس قشنگم
عروس قشنگم:
من نه ماه بار فرزندى را در دل کشیدم تا به دنیا امد،
شبهاى بسیارى تا صبح بالاى سرش بیدار بودم تا او اسوده بخوابد،
وقتى زمین خورد و گریه کرد من اولین کسى بودم که اشکهاش رو پاک کردم،
وقتى اولین بار مدرسه رفت این من بودم که پاى رفتن به خانه را بدون او نداشتم و تمام روز پشت در مدرسه برایش صبر کردم،
وقتى اولین دعوا رو تو مدرسه کرد این من بودم که پشت اش وایسادم،
وقتى لباس نو مى خواست من تنها دارایى ام رو براى اون خرج مى کردم،
وقتى گوشى نو واخرین مدل خواست من براش تهیه کردم،
عروس گلم؛
وقتى امتحان داشت من تشویق اش کردم که ادامه بده وتلاش کنه براى ایندهاش،
وقتى به سن بلوغ رسید و پرخاشگرى هاش شروع شد ، این من بودم که تحمل کردم و چه شبها که تا صبح گریه نکردم واز خدا کمک نخواستم،
عروس نازنینم؛
وقتى براى اولین بار عاشق شد این من بودم که بهش کمک کرد تا عشق رو از هوس جوانى تشخیص بده،
عروس جوان من؛
وقتى اولین بار خواست پشت ماشین بشینه و نشون بده بزرگ شده این من بودم که صبورانه راه و روش رو یادش دادم تا اون رو مسئول بار بیارم،
عروس خوشگلم؛
وقتى اولین بار دست روى دختر مورد علاقه اش گذاشت این من بودم.........
عروس شیرین تر از جانم وقتى تو امدى اون خیلى وقت بود که پسر من بود از لحظه ایى که نطفه اش بسته شد با من ارتباط عاطفى داشت اون تنها پسرم نیست اون قسمت اصلى وجود منِ ،
مرا روبرى خودت نبین
مرا در کنار خودت قرار بده
من بهترین سالهاى عمرم را به پاى فرزندى نشستم که تو امروز شوهر خطاب مى کنى
من مهمان ناخوانده نیستم
من یک مادرم
با سالهاى طولانى رنج و درد
من پسرم را با اشک چشم ام بزر گ کردم
پسر من میوه درخت ٢٥ ساله من
حق دیدن وبودن و حرف زدن من با پسرم را تو از من نگیر
مرا انگونه که هستم بپذیر
با تمام بدیهام
فقط فراموش نکن مردى را که تو امروز شوهر مى نامى ،روزى عزیز کرده و بزرگ شده در دامن من بود
عروس گلم؛
روزى تو هم در صندلى قضاوت مادر شوهر عروس مى نشینى...... خیلى مراقب باش
دوستت دارم ، چون پسرم تو را دوست دارد.......
- ۱ نظر
- ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۹
- ۲۹۶ نمایش