هر یک از زندگی های دنیایی در طول تاریخ تماماً یک کلاس درس بزرگ است، بزرگی میگوید: بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه بدان می نگری. همدردی و درک متقابل افراد از هم و شناخت صحیح از روحیات و افکار درونی یکدیگر باعث ایجاد انس و الفت و دوستی و مهر و محبت و حس دوست داشتن می شود و اصلاً هدف تعاملات و ارتباطات و صله ارحام و به طور کلی هدف اصلی آفرینش انسان، چیزی غیر از این نیست و تا چنین شناختی از لحاظ روحی و معنوی و آشنایی با افکار و دردها و دغدغه ها و سختی ها و مشکلات و مصیبتها بوجود نیامده باشد، نمی بایستی روی شخصیت افراد قضاوت کرد (مانند قضاوت فاقد شناخت دو دوست از یکدیگر، معلم از شاگرد، پدر و مادر از فرزند، پزشک و روانشناس از بیمار، مددکار از مددجو، رئیس از مرئوس، ملت از دولت یا مجلس یا ..).
حضرت امام صادق (ع) فرمودند به خدا قسم: «و هل الدین الا الحب» مگر دین چیزی غیر از دوستی است؟ همه چیز در عشق خلاصه می شود، و مطمئناً بدون ثابت کردن اعتقاد و ایمان و دوستی، هیچ انتقادی اثر گذار نخواهد بود، مگر با بداخلاقی و زور و نمره قبولی ندادن و فحش و ناسزا و هرج و مرج و بی قانونی و اغتشاش ... اصلاحات و تغییرات دلخواه بوجود می آید؟! ما تا به کسی یا چیزی اعتقاد و ایمان نداشته باشیم و یا از عمق جان و دل خیرخواه و دوستدار او نباشیم، محال است بتوانیم رویش تأثیر گذار باشیم، و بالعکس هیچگونه تأثیری پذیری روی نخواهد داد اگر باور و ایمان قلبی بی قید و شرط نباشد. اصلاً دوستی همانند ساز است. دکتر شریعتی میگوید: «دوست داشتن وقتی به اخلاص برسد دوست را به دوست همانند می کند»
اگر غیر از این باشد، لجاج و عناد و کارشکنی و سرکشی و کدورت و دلخوری و سوء تفاهم و برداشتهای غلط، مانع از پیشرفت و اصلاح و موجب درجا زدن و عقب افتادگی عاطفی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نیز افتراق و جدائی خواهد بود. در مورد معلم و شاگرد هم این حالت مصداق دارد، آنجا که می گویند: «درس معلم ار بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را»، این بیت در همه عرصه ها کاربرد دارد. در مورد سیاست هم این حالت وجود دارد، دولت و مجلس و ... فرزندان ملت هستند، اگر ملت بعنوان پدر و مادر، فرزندان خود را باور نداشته باشند و به آنها ایمان نداشته باشند و مدام آنها را سرزنش کنند و بخواهند با تعصب و توهین و تخریب سعی در اصلاح آنها داشته باشند و مانند این معلم ( پیغام کلاس درس در ذیل ) چندان دل خوشی از آنها نداشته باشند، خوب معلوم است اگر بهترین هدایا را در زیباترین کادوپیچها و زیباترین کلامها را در قالب جذاب ترین الفاظ دریافت کنند، همان ظاهر قضیه که نیمه خالی لیوان است، قابل رؤیت خواهد بود، اما اگر بذر عشق و باورمندی و زیبااندیشی را در ظرف زمان و به طور تدریجی و مداوم و هدفدار در دل فرزندان و شاگردان و دوستان خود کاشت، چنان اعتماد به نفس و خودباوری و ایمان و عزم و اراده ای در فرزندان بارور می شود؛ که باعث رشد و شکوفائی و اصلاح و پیشرفت و خلاقیت و خوش بینی و باطن بینی و گذر از ظواهر و سطحی نگری و در نهایت رسیدن به قله عشق می شود. خلاصه اینکه انتقاد باید با اقبال و پذیرش ضمنی و کلی و اظهار محبت همراه با خیرخواهی و صلاح حقیقی باشد تا نتیجه بخش باشد.
نتیجه اینکه ما قبل از اینکه به فکر انتقاد و اصلاح و تغییر و ایجاد عدالت و آرامش در بیرون و درس دادن به دیگران باشیم باید خودمان را نقد کنیم و به فکر اصلاح نفس خود و تغییر در عادات درونی خویش و درس گرفتن از محیط اطراف و دیگران باشیم. چرا که « هدف جامعه بشری باید پیشرفت انسانها باشد، نه چیز دیگری » ( سیسموند دو سیسمونری ) و نه اینکه هدف انسانها صرفاً پیشرفت جامعه ها قرار گیرد، بدون شناخت انسان و بدون رشد انسانیت. به عبارت دیگر « هدف تمدن پیشرفت انسانهاست، نه پیشرفت علوم » (الکس کارل).
در هر حال خوشا به حال کسی که پرداختن به عیوب خودش او را از توجه کردن به عیوب دیگران باز میدارد، و این حدیث و روایتی است از یکی از انوار چهارده گانه الهی، به همین خاطر ما ابتدا باید سعیمان بر این باشد که به خودمان بدبین و به دیگران خوش بین باشیم. تازه آنوقت است که می توانیم با زندگی در حد و توان و وسع و تکلیف زاهدانه و عابدانه و عارفانه خودمان، دیگران را بیدار و از گمراهی نجات داده و سپس هدایت و عاشق گردانیم و این است معنیحقیقی خلیفه الله بودن و این است معنی عشق و فرهنگ اصیل عاشقی و فرهنگ سازی عاشقانه.
انقلاب و تحول و دگرگونی ابتدا باید در دل بوجود بیاید تا انسان بتواند آن را به مرور به خانواده و دوستان و آشنایان و شاگردان و اطرافیان و بالاخره جامعه و جهان منتقل کند و بدینگونه است که میتوان پس از مدتی انقلابی فرهنگی ـ عقیدتی را پایه ریزی کرد، به عبارت دیگر اولین مرحله برای کمک به جامعه اسلامی، قبل از مبارزه با عناصر خارجی و قبل از مخالفت با سیاستهای دنیای خارج و قبل از وارد شدن به منجلاب تعصبات جناحی، مبارزه با شیطان آمریکائی نمای درون است و این میسر نمی شود مگر با پیروی از عقل در راه شریعت و رسیدن به طریقت عشق و طی کردن آن تا رسیدن به حقیقت و کمال و نزدیکی به خدا، و تازه اینجاست که سخن بسیار زیبا و عمیق از حضرت علی(ع) را می توان درک کرد که در جواب شخصی فرموده اند : « حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت، [ بلکه ابتدا ] حق را بشناس [ آنگاه ] اهلش را میشناسی، باطل را بشناس [ و از طریق آن ] اهلش را میشناسی».
- ۲ نظر
- ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۲
- ۵۵۱ نمایش