رحلت حضرت زینب س تسلیت.
خدایا صبر زینبی بهمون عطا بفرما
- ۰ نظر
- ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۵۶
- ۹۷۶ نمایش
رهروان ولایت ـ چرا همواره کارشناسان ازدواج توصیه میکنند که افراد درباره گناهان گذشته خود، چیزی به طرف مقابلشان نگویند؟ اینکه معنیاش دروغگویی به همسر آینده است! چرا اشتباهی که آقاپسر یا دخترخانم در گذشته خود مرتکب شده است، همسر آنان حق نداشته باشد که بداند؟
اول اینکه: بیان گناهان گذشته خود که در حال حاضر با ندامت، توبه و عدم تکرار آن، پاک شده است، براساس نظر مراجع تقلید و فقهای عظام جایز نیست.[1]
دوم اینکه: وقتی براساس روایات معصومان(علیهمالسلام) کسی که گناه کرده و پشیمان شده و توبه کرده و در حال حاضر پاک است، تشبیه به فردی میشود که اصلا گناه نکرده است، باید گفت که این تشبیه بی هدف نبوده و واقعا مانند کسی است که اصلا گناهی را مرتکب نشده است.[2]
سوم اینکه: فرض مسأله در آنجایی است که فرد نسبت به گناهان گذشته خود نادم بوده و توبه کرده باشد، نه اینکه پشیمان نشده و توبه نکرده بخواهد زندگی یک نفر دیگر را از بین ببرد.
چهارم اینکه: بیان و افشای گناهان گذشته خود به دیگری هیچ فایده عقلایی ندارد؛ زیرا بیان آن در هنگام قبل از ازدواج باعث میشود که فرد تا آخر عمر مجرد بماند و اگر بعد از ازدواج هم افشاگری صورت بگیرد، چیزی جز به هم ریختگی اعصاب، بدبینی و بی اعتمادی و از بین رفتن آرامش زندگی ثمره دیگری نخواهد داشت.
پنجم اینکه: اشتباهات و گناهان گذشته هرکسی، از جهت تاثیرگذاری در آینده(زندگی زناشویی) به دو بخش تقسیم میشود:
1. اشتباهات و گناهانی که نقش منفی در آینده فرد نمیگذارد؛ مانند اینکه
فردی در گذشته گناهی را مرتکب شده، ولی نسبت به آن پشیمان گشته و توبه
کرده است و قصد تکرار اشتباه گذشته خود را ندارد.
در چنین حالتی اشتباه
گذشته این فرد، تاثیرگذاری منفی در آینده او ندارد؛ زیرا آن فرد قصد تکرار
گذشته تلخ خود را ندارد. لذا از این بابت مشکل ساز نیست و میتوان برای
تشکیل زندگی مشترک به او اعتماد کرد؛ زیرا همچنانکه امام باقر(علیهالسلام)
فرموده است: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لَاذَنبَ لَهُ؛ توبه کننده
مانند کسى است که اصلاً گناه نکرده است.»[3] یعنی کسی که توبه کند و گناهان
گذشتهاش را تکرار نکند، به مانند فرد مومن و سالمی است؛ گویا اینکه اصلا
گناهی نکرده است. در اینجا ندانستن اشتباهات گذشته فرد، خللی در زندگی
زناشویی برای طرف مقابل ایجاد نمیکند و چه بسا دانستن آن، منجر به بدبینی و
بی اعتمادی طرف مقابل و از دست دادن مورد مناسب جهت ازدواج شود.
2. اشتباهات و گناهانی که نقش منفی در آینده فرد میگذارد؛ مثلا فرد در
گذشته اهل رابطه بوده و از این بابت پشیمان نیست، بلکه این امر را یک تجربه
برای خود تلقی میکند. مسلما به چنین فردی هرگز نمیتوان اعتماد کرد؛ زیرا
این امکان وجود دارد که در آینده نیز اشتباهات گذشتهاش را تکرار کند.
در
اینجا هرچند دانستن گذشته فرد میتواند به طرف مقابل در انتخاب کمک کند و
حق اوست که بداند، ولی ندانستن آن هم موجب خلل در انتخاب فرد نمیشود؛ زیرا
فرد میتواند از طریق 1. گفتوگوی مستقیم که در جریان خواستگاری صورت
میگیرد. 2. بررسی سبک زندگی 3. تحقیق درباره گذشته و حال او 4. مشاوره
گرفتن از کارشناسان ازدواج و خانواده میتواند پی به افکار، اخلاق، رفتار،
میزان اعتقادات دینی، نوع پوشش، نحوه تعامل با خانواده و ... برد و این
مقدار دانستن هم در تصمیم گیری فرد کافی است.
ششم اینکه: آنچه که براساس آموزههای دینی جایز نیست دروغ گویی است نه اینکه راست گفتن واجب باشد. پس اینکه فرد از گذشته خود به طرف مقابل چیزی نگفته است، دروغ گو نیست، بلکه تنها همه چیز را به او نگفته است. از طرفی بعضی اوقات سکوت و یا دروغی که مانع از متلاشی شدن یک زندگی میشود، بسیار بهتر از راستی است که منجر به این شود که فرد نه تنها از همسر خود بلکه از همه افراد جامعه متنفر شود. البته ما بدنبال توجیه اشتباهات گذشته افراد نیستیم. به هرحال هر کسی نسبت به اعمالش در نزد خدای متعال باید پاسخ گو باشد امّا باید فرق قائل شد میان کسی که نسبت به گذشته خود نادم و پشیمان است با کسی که نادم و پشیمان نیست.
از سویی دیگر بسیاری از ما انسانها در گذشته خود، خطا و اشتباهاتی ولو
در حد کوچک مرتکب شدهایم. همچنین هرگز نمیتوان به راحتی گفت که شدت
گناهانی مانند دروغگویی، تهمت، غیبت، تمسخر و مانند آن در نزد خداوند از
رابطه با جنس مخالف کمتر باشد. همچنانکه در روایتی درباره گناه غیبت گفته
شده: « الغِیبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا؛ غیبت کردن بدتر از زناست.»[4]
البته
از این بابت که فرد زناکار در صورت عدم تکرار گناه و انجام توبه میتواند
از سوی خدای متعال بخشیده شود، ولی شخص غیبت کننده تنها در صورتی توبهاش
پذیرفته میشود که صاحب آن(کسی که غیبت او شده) او را ببخشد. لذا در صورت
نبخشیدن او، این امکان وجود دارد که فرد هنوز گناهکار باشد برخلاف گناهان
دیگر که فرد با توبه واقعی میتواند برگردد و در صورت عدم تکرار گناه و
انجام توبه، با او همچون فرد سالم و مومن معامله میشود.
پینوشت:
[1]. تفسیر نمونه، ج14، ص406
[2]. امام
باقر(علیهالسلام) فرموده است: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لَاذَنبَ
لَهُ؛ توبه کننده مانند کسى است که اصلاً گناه نکرده است.»[اصول کافى، ج2،
ص435]
[3]. همان
[4]. الترغیب والترهیب، ج3، ص511
http://www.jonbeshnet.ir/news/63696
چه خوش است گریه کردن سر سجاده و در حال سجود
چه خوش است پای محبوب افتادن و العفو گفتن و نالیدن
نه خجالت دارد نه شقاوت دارد نه خواری و ذلت ارد
بلکه سعادت میخواهد سر سجاده عشق
غرق معشوق شدن و اشک ندامت ریختن
دوستان معتکف التماس دعا
موسى بن جعفر (ع) فرمودند: مرد صالحى در میان بنى اسرائیل زندگى می کرد او شبى در خواب دید که نیمى از عمرش در نیکبختى و گشایش و نیمى دیگر در تنگدستى و فقر طى مىشود. از وى خواسته شد تا هر نیمه را که مىخواهد ابتدا برگزیند مرد صالح بعد از مشورت با همسر نیکوکارش نیکبختى و گشایش را انتخاب کرد. چیزى نگذشت که دنیا به آنها روى کرده و صاحب ثروت هنگفتى شدند روزى همسر آن مرد به او گفت: بهتر است از ثروت در راه تالیف قلوب بستگان و حاجتمندان بهرهگیرى و به همسایگان و برادران دینىات بخشایش نمایى. نیمى از عمر آن مرد به همین وضع سپرى گشت و خداوند که احسان بى دریغ او و همسرش را مشاهده کرد نیمه پایان عمرشان را نیز با نعمت و گشایش روزى همراه ساخت
داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، ص: 657
امام باقر ع در حدیثى فرمودند: در میان بنى اسرائیل مردى اندیشمند و ثروتمند زندگى مىکرد او از همسر پاکدامن خود فرزندى داشت که بسیار شبیه او بود و از همسرى دیگر که از عفت و طهارت بهرهاى نبرده بود، دو فرزند دیگر داشت هنگامى که مرگ پدر فرا رسید فرزندانش را جمع نمود و به آنها گفت تمام ثروتهاى من متعلق به یک نفر از شماست. بعد از مرگ او، فرزندانش به جان یک دیگر افتادند تا آنکه با راهنمایى قاضى شهر نزد فرزندان گوسفندچرانى رفتند آنها در بدو ورود با پیرمردى مواجه شدند او آنها را به برادر بزرگتر خود معرفى نمود تا سؤالات خویش را با او مطرح نمایند آن سه تن هنگامى که داخل منزل شدند با مردى میانسالى روبرو گشتند. او از آنها خواست تا به نزد برادر بزرگترشان بروند. سه برادر نزد بزرگترین فرد آمدند اما با کمال تعجب او را بسیار جوانتر از دو برادرش یافتند وى در توضیح تعجب سه برادر گفت: اولین برادر مرا که بسیار پیر و فرتوت دیدید، داراى زنى بدخو و لجوج است که براى گریز از بلایى بزرگتر با او مدارا مىکند و برادر دوم من صاحب زنى است که گاه زندگى بر ایشان لذت بخش و گاه ملالت آور است و شمایل میانسال او بخاطر همین موضوع است و اما من داراى همسرى هستم که هرگز اسباب کدورتم را فراهم نساخته و هیچ گاه از همنشینى با او سیر نمىشدم و راز جوانى من در همین امر است. حال به موضوع اصلى یعنى سؤال شما بپردازیم بهتر است اول به سراغ قبر پدرتان روید و جنازه او را بیرون آورده و آتش زنید آنگاه نزد من بازگردید تا میانتان حکم نمایم یکى از فرزندان با شمشیر و دو برادر دیگر به همراه کلنگهاى خود بطرف قبر پدر حرکت کردند هنگامى که آنها خواستند قبر را نبش نمایند فرزند کوچکتر گفت از این کار دست بردارید زیرا که من حاضرم سهم خود را به شما ببخشم آنها از همان جا نزد قاضى برگشتند و داستان را براى او بازگو کردند قاضى نیز بخاطر رقت قلب و عطوفتى که فرزند کوچکتر بر پدر خویش ابراز نموده بود او را صاحب ثروتهاى بیکران وى نمود
داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم 657 بخش بیست و هشتم اطلاعات نادرى در مورد بنى اسرائیل داستان زندگى گروهى از پادشاهان
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 429