بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقادی ،سیاسی واجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

اعتقادی ،سیاسی واجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا
و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند،و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است!

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾روم

پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.
با توجه به این ایه انسان فطرتا خداپرست و مومن افریده شده است پس نمیشه گفت اول انسانیت بعدا دیانت.
و اما این اختیار ماست که کدوم سمت بریم از فطرتمون دور بشیم یا طبق فطرتمون زندگی کنیم.

کاربری من در تلگرامHamnafasmr@

براي دانلود کليک کنيد
آخرین نظرات

خطبه فدکیه 2

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۴۰ ب.ظ

توقع یارى از انصار

قَد کانَ بَعدَکَ اَنبآءٌ هَنبثَةٌ***لَو کُنتَ شاهِدَها لَم یَکبُرِ الخَطبُ

اِنا فَقَدناکَ فَقدَ الاْرْضِ واِبِلَها***وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ لَمّا غِبْتَ وَاَنْقَلُبُوا

 هان! اى انجمن جوانمرادان وانجمن نُقباء وبازرسان! واى بازوان ملت واستوانه‏هاى دین! واى عهدداران حضانت اسلام!

هُم رَّبْوا الاسلام کما یُرْبَى الفُلوُ بِاَیدیْهم السِّباطِ وبِاَلْسَنتِهم السِلاطِ

انصار با دست‏هاى بِدِه وزبان‏هاى باز وگشوده خود اسلام را چونان کره شتر بزرگ کردند.

این مطامع بى‏جا در حق من چیست؟ واین سهل‏انگارى وتغافل از دادخواهى من چرا؟!

مگر پدرم رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نمى‏فرمود: باید حرمت هر کس در مورد فرزندان او حفظ شود.

چه به سرعت تغییر رویّه داده وتصمیم خود را به باد فنا دادید! چه به عجله این بُز لاغر شده، آب از دهن ودماغ او فرو ریخت! (مثلى است کنایه از این که به کارى که زمانش نرسیده بود زود اقدام نمودید.)

در صورتى که شما را طاقت وتوان بر آنچه من در راه آن مى‏کوشم هست، ونیرو براى حمایت من در این مطالبه وآمد ورفت دارید.

آیا عذرتان این است؟ مى‏گویید: محمد فرستاده خدا مرد، (یعنى ما مصیبت‏زده‏ایم) البته این مصیبتى است جهان‏گیر، بلیّه آن پیش‏آمد بزرگى بود جان‏فرسا، روان از تن مردم برد، ضعف آن دامنه‏دار شده همه را فرا گرفته، وشکاف آن سرباز وبسى فراخ است، ورخنه در هر سدّه‏اى افتاد، ومشت شما باز شد، زمین بر اثر غیاب او سراسر تاریک شد، و در مصیبت او آفتاب وماه گرفت‏وستارگان بى‏فروغ شدند، وآرزوها مقرون به ناامیدى گردید، وکوه‏ها از جا فروریخت، وحرمت حریم پامال شد، واحترامى براى احدى در ممات او باقى نماند، حتى در کوه ودشت اثر آن ظاهر شد.

پس این به خدا قسم  همان بزرگ‏ترین پیش‏آمد سوء وعظیم‏ترین مصیبت بود، بلیه خانمان‏سوزى مثل آن نیست، وبلاى جان‏گدازى در این دنیا به پایه آن نمى‏رسد. لیکن کتاب خدا از پیش این را گوشزد کرده بود (همان قرآن که به الحان مختلفه) در آستان خانه‏هاتان ودر مجالس شبانه وروزانه‏تان آشکارا وگاهى با بانگ وخروش وگاهى با تلاوت وخوانندگى این را به گوش شما کرده بود. (این بلا بى‏سابقه نبود) از این پیش به سر منزل انبیاى خدا ورسل وارد شده بود، مرگ است وحکم حتمى وقضایى است رد نخور!

سپس این آیه را تلاوت فرمود:

«وَمَا مُحمَّدٌ إلاَّ رَسُولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أَفَإن مَاتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلَى أَعقَابِکُم وَمَن یَنقَلِب عَلَى عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللّه‏َ شَیئاً وَسَیَجزِى اللّه‏ُ الشَّاکِرِینَ»

محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جز رسولى نیست، رسلى پیش از او درگذشته، پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود (از عقب گرد) عقب‏نشینى مى‏کنید هر کس عقب‏نشینى کند هیچ ضرر وزیان به خدا نمى‏رساند ولى به شکر گزارندگان حتماً خدا جزا و پاداش نیکو مى‏دهد.

اى مردم مادر دار!؟ (اى پسران آن مادر بزرگ ـ ، مادر بزرگ اوس وخزرج بوده ـ)! آیا من نسبت به میراث پدرم هضم شوم با آن که شما در مرأى ومسمع منید؟! 

(من در چشم‏انداز شمایم وشما در صدارس منید.) داراى انجمنید، مجلس اجتماع دارید، وفریاد دادخواهى مرا همه سراسر مى‏شنوید واز حال من از هر جهت آگاهى دارید، ودر عین حال شما داراى نفرات وذخیره‏اید، وداراى ابزار وقوّه‏اید، ونزد شما اسلحه وسپر ووسیله جنگ ودفاع هست. دعوت من به شما در سر هر راه مى‏رسد واجابت نمى‏کنید، وناله فریادخواهى من به گوش شما مى‏آید وبه فریاد نمى‏رسید! با آن که شما به زد وخورد رزم (یعنى به شجاعت ومردانگى) موصوفید، وبه خیر وصلاح معروفید.

وشما گزیدگان خدا بودید که برگزیده شدید ومنتخبینید که براى ما اهل‏بیت انتخاب شدید. شما کسانى هستید که با سراسر عرب رزم وکارزار کردید، و خود را وارد امور سخت کردید، وتحمل رنج وخستگى‏ها نمودید، وبا امم شاخ به شاخ شدید، وبا پهلوانان (چندجوش وتهمتنان نگفتى) زد وخورد کردید.

ما قدم برنمى‏داشتیم تا شما بر نمى‏داشتید، شما هم به آنچه ما امر مى‏کردیم اطاعت مى‏کردید. (غرض آن که همکارى مطلق بود.)

تا آسیاى اسلام به وسیله ما براى شما به گردش افتاد، وپستان روزگار به شیر آمد، ونعره‏هاى نخوت‏آمیز شرک خاضع شد، ودیگ خام طمعان از جوش افتاد، وآتش بت‏پرستان خاموش شد ودعوت هرج ومرج آرام گرفت، ونظام دین کاملاً ردیف شد.

پس چرا بعد از آن ایمان، حیرت‏زده شدید؟! وچسان بعد از آن مرحله اعلان، همکارى خود را نهفته کردید؟! (اعلان وهمکارى وهمقدمى وهمراهى وحمایت همه نهفته شد) وبعد از آن پیشقدمى چگونه عقب‏نشستید وبعد از ایمان شرک آوردید؟ و بعد از شجاعت از گروهى که بعد از پیمان‏بستنشان سوگندهاى خود را شکستند ودر دین شما طعنه وارد نمودند ترسیدید؟!»

«فَقاتِلُوا أئِمَّةَ الکُفرِ إنَّهُم لا أیمانَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهُونَ»

با امامان کفر بجنگید که آنان پایبند به سوگندهایشان نمى‏باشند تا شاید از کارهاى خود برگردند. 

«أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوماً نَکَثُوا أَیمَانَهُم وَهَمُّوا بِإخرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُم أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخشَونَهُم فَاللّه‏ُ أَحَقُّ أَن تَخشَوهُ»

آیا نمى‏جنگید با گروهى که عهد شکستند وخواستند رسول را اخراج کنند با آن که از آغاز سر جنگ را با شما برداشتند آیا از آن‏ها هراس دارید با آن که جا دارد از خدا بترسید.

هش دارید، من مى‏بینم دل بر آسایش نهاده‏اید، (تن آسایى را چون دولت جاویدان خریده‏اید.)

و(دیگر آن که) آنکس را که سزاوار به قبض وبسط امور است از زمامدارى دور کرده‏اید.

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد***در میان خانه گُم کردیم صاحب‏خانه را

 با راحت‏باش خلوت کرده‏اید، واز تنگناى معیشت به فراخناى دولت رسیده‏اید، واز دین برگشته‏اید. در اثر این، آنچه را در ظرف جوف داشتید از ذهن برون افکندید، وآنچه را به سهولت فرو بردید به سختى استفراغ کردید. (شجاعت، دلیرى، رزم‏آورى، حمایت‏کشى، جانبازى، پیمان‏دارى جانب‏دارى حق وجمله علم وعمل که ظرف آن شما بودید خود از دامن ودهن بیرون افکندید.)

پس (بدانید که) اگر کافر شوید شما وهر که در زمین است، خدا ـ جلّ وعلا ـ نیازى به آن‏ها ندارد. خدا بى‏نیاز خوش‏رفتار است.

 

خطاب وهشیار باش

هلا!! من گفتم هر چه گفتم، با کمال معرفت ومعرفت کامل به ناپایدارى که تحقیقاً در خوى شما آمده، وآشنایى شما به غدر وبى‏وفایى که دل‏هاى شما احساس نموده.

ولیکن این‏ها لبریزى بار دل، وبیرون ریختن جوش واندوه، وجوشش چشمه لجن‏زار، وضعف یقین شما، ودل آشفته بود، واز باب درد دل وپیش افکندن حجّة گفته شد. (وگرنه دیوار ظلم بلند است ـ سخن کسى را قبول نمى‏کنند: ـ غارتگرى است!)

در اندرون من خسته‏دل ندانم کیست***که من خموشم واو در فغان ودر غوغاست

اعلان خطر

(اینک که غارتگرى است) پس (اى غارتگران!) این شتر (واین بار) را بگیرید و(ببرید، بخورید، دو پشته‏بارگیرى کنید) تنگ زین را ببندید. (این شتر راهوار را بُنه وترکى بر پشت آن ببندید. مراد خلافت، یا فدک، یا هر دو است.)

(اما بدانید این بار به منزل نمى‏رسد) پشت آن زخم، پاى آن تاول کرده، مجروح وفرسوده وسوراخ است.

عارِ آن باقى، داغ ونشان از غضب خداى جبار وننگ ابد (ظاهراً مراد ننگ دزدى وغارتگرى است) بر آن نهاده است، وبدنبال امروز آن وصل وپیوند آن با آتش فرداى خداست که سر بر افئده ونهاد دل‏ها مى‏کشدودر عمودهاى کشیده بر آن‏ها ملازم شده است.

آنچه مى‏کنید در برابر چشم خدا است . (چشم خدا بیدار است.) به همین زودى‏ها آنان که ستم کردند خواهند دانست که کجایى‏اند، قلب وانقلاب آن‏ها را به کجا مى‏افکند.

من دختر آن کس هستم که از خطرها شما را خبردار کرد. (یعنى به نوبه خود هم از خطرها شما را خبردار مى‏کنم.)پس شما کار خود را بکنید ما هم کار خود را مى‏کنیم، شما منتظر باشید ما هم منتظریم.

نه هر که قوّت بازو ومنصبى دارد***به سلطنت بخورد مال مردمان بگزاف***توان به حلق فرو برد، استخوان درشت***ولى شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف*** وبه زودى کفار خواهند دانست که عاقبت کار به نفع کیست. وبگو عمل کنید که به زودى خدا و رسول و مؤمنین عمل شما را مى‏بینند. و نامه اعمال هر انسانى را بر گردن او آویخته‏ایم. بنابراین هرکس به اندازه ذره‏اى عمل خیر انجام دهد نتیجه‏اش را مى‏بیند، وهرکس ذره‏اى عمل شر انجام دهد نتیجه‏اش را خواهد دید. و گویا کار چنین مقدر شده است.

صارِغاً بِالنِّذارَةِ 

پس بگیرید، ببرید، بخورید، ولى این بار به منزل نمى‏رسد، پشت مرکب زخم، وپاى آن فرسوده است وچشم خدا بیدار است.

أما لَقَد تقمَّصَها فلانٌ

 

جواب ابوبکر

پس ابوبکر ـ عبداللّه‏ بن عثمان ـ در مقام جواب برآمد وگفت:

اى دختر رسول خدا! پدر تو به مؤمنان مشفق وکریم ودلسوز ومهربان بود، وبر کافران عذاب الیم وعقاب عظیم بود.

اگر نسبت او را در نظر آریم البته او را پدرِ تو، نه زنان دیگر وبرادرِ شوهر تو نه برادران دیر خواهیم یافت. پدرت او را بر هر خویشى برترى داد، او هم پدرت را بر هر کار بزرگى مساعدت کرد.

شما را دوست نمى‏دارد مگر هر سعادتمندى، ودشمن نمى‏دارد مگر هر بدبختى. شما خاندان طیّب وطاهر رسول خدا وگزیدگان نجیبان جهان. براى خیر راهنمایان مایید وبه سوى بهشت چراغداران کوچه گذرگاه مایید.

وتو به خصوص اى سرور بانوان! ودختر بهترین پیمبران! در گفتارت راستگویى، ودر عقل سرشارت بر دیگران پیشقدمى، از حق خود عقب زده نخواهى بود، ودر راست روى تو معارضه‏اى نیست.

قسم به خدا من قدمى از رأى رسول‏اللّه‏ فراتر نگذاشتم وآنچه کردم به اذن او کردم، پیشرو قبیله با قوم وخویشان خود دروغ نمى‏گوید، من خدا را گواه مى‏گیرم، وخدا بر گواهى کافى است که از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شنیدم مى‏فرمود: ما گروه پیغمبران میراث نمى‏گذاریم نه طلایى نه نقره‏اى نه خانه‏اى نه مزرعه‏اى، میراث ما جز کتاب وحکمت وعلم ونبوّت نیست وآنچه ما طُعمه داریم این حق براى «اولوالامر» بعد از ما است که هر تصرّفى مى‏خواهد مى‏نماید به حکم خود هر حکمى مى‏خواهد مى‏کند. 

وما این چیزى را که تو در طلب آن هستى در مصرف خرید اسب واسلحه وتهیه آن براى سربازان اسلام قرارداده‏ایم که مسلمانان با آن کارزار کنند وبا کفار بجنگند وبا سرکشان بى‏پروا نبرد نمایند. واین کار را هم به اتّفاق مسلمین کردم، منفرد به آن نبودم ومستبدّانه به این رأیى که خود داشتم اقدام نکردم.

اینک این حال من واین مال من است براى تو وزیر دست تو ودر اختیار تو است، نه از تو دریغ مى‏دارم ونه از تو پوشیده وپنهان مى‏کنم، که تویى سرور بانوان اُمّت پدر خود، ودرخت بارور «طوبى» براى فرزندان خود. انکار فضائل که مجموعه آن خاصه مختصه تو است نخواهد شد واز شاخه تو واز شاخبُن تو کس نمى‏تواند فرو نهد، حکم تو نافذ است در آنچه من مالک آنم.

آیا تو خود مى‏پسندى که من در این موضوع، خلاف گفته پدرت را عمل بکنم؟

 

دفاع ثانوى فاطمه زهرا علیهاالسلام

فاطمه علیهاالسلام فرمود: سبحان‏اللّه‏! هرگز رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از کتاب خدا روگردان نبود وحکمى برخلاف آن نمى‏فرمود، پیوسته او پیرو قرآن بود ودر قفاى مندرجات «سور» آن راه مى‏پیمود. آیا مى‏خواهید علاوه از غَدر ومکر چیزى هم به زور بر او ببندید؟ این کار بعد از وفات او شبیه است به آن دام‏ها که براى هلاک او در حیات او گسترده شد. 

اینک این کتاب خدا بین من وشما، او خود حَکَم عادل وناطق قطعى به حق وباطل است درباره پیامبرى از پیامبران خدامى‏گوید:

«یَرِثُنِى وَیَرِثُ مِن آلِ یَعقُوبَ»

زکریاى پیغمبر مسئلت از خدا نمود که به من فرزند بازمانده‏اى عطا کن که از من واز آل‏یعقوب ارث ببرد.

ومى‏گوید: 

«وَوَرِثَ سُلَیمَـانُ دَاوُدَ»

سلیمان از داوود، ارث ببرد.

خداوند در بیان تقسیم‏بندى سهام ورثه وبیان فریضه وسهمیه میراث وآن بهره‏هایى که از براى مردانه وزنانه قرار داده به قدرى توضیحات کافى داده که بهانه اهل باطل را برطرف نموده است ومجال گمان وشبهه براى احدى تا قیامت باقى نگذارده.

«قَالَ بَل سَوَّلَت لَکُم أَنفُسُکُم أَمراً فَصَبرٌ جَمِیلٌ وَاللّه‏ُ المُستَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ»

این دو نفر که در آیه ذکر شده‏اند پیامبرند، وتو مى‏دانى که مقام نبوت ارث بردنى نیست، وارث بردن در غیر مقام نبوت است؛ پس براى چه از ارث پدرم محروم مى‏شوم؟ آیا خداوند در کتابش آورده که «به جز فاطمه دختر محمد»؟ به من نشان بده تا قانع شوم. 

«بَل سَوَّلَت لَکُم أنفُسُکُم أمراً فَصَبرٌ جَمِیلٌ واللّه‏ُ المُستَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ». 

ما نگوئیم بد ومیل به ناحق نکنیم***جامه کس سیه ودلق خود ازرق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم***سرّ حق با ورق شعبده ملحق نکنیم

 

ابوبکر سخن را خاتمه داد

ابوبکر گفت: خدا راست گفت وپیغمبر خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله راست گفت، وتو که دختر اویى راست گفتى. تو معدن وکان حکمتى، ووطنگاه هدایت ورحمتى، ورکن دین وآئینى، وسرچشمه حجتى. حرف حسابى تو را دور نمى‏افکنم ودر گفتگوى تو کلمه منکرى نمى‏گویم. اینک این مسلمان‏ها حَکَم بین من وبین تو، این قلاده‏اى که من به گردن افکنده‏ام آنان به گردن من افکنده‏اند، وبه اتّفاق ایشان آنچه گرفته‏ام گرفته‏ام، نه مکابره دارم ونه خودرأیم ونه خود برداشت کرده‏ام، وایشان همگى شهود وگواه‏اند.

سخن فاطمه علیهاالسلام رو به مردم است

ولى عمده نظر به همکاران ابوبکر است که کارگردان اویند.

فاطمه علیهاالسلام التفاتى به مردم کرده فرمود:

اى مردم! که براى پیرامون حرف بیهوده شتابانید وکردار زشت وتباه زیان‏آور را ندیده مى‏انگارید! آیا تدبّر در قرآن نمى‏کنید، یا آن که بر دل‏ها قفل‏ها زده شده است؟!!

نى! نى! بلکه اعمال بدى که کرده‏اید تیرگى آن، پرده بر دل‏هاى شما زده وبه گوش‏هاى شما وچشم‏هاى شما دست‏اندازى کرده وآن‏ها را فراگرفته. بد مآل‏اندیشى کردید، وبد راهى پیش پاى او گذاشتید، بد معاوضه شرّى کرده‏اید آوخ زفروشنده دریغا زخریدار!! 

به خدا قسم تحمّل این بار را سنگین، وعاقبت آن را پر از وزر ووبال خواهید یافت، اما وقتى که پرده براى شما برداشته شود واز پس بینوایى‏هاى دنیا پشت وماوراء آن را بنگرید، وبراى شما از پروردگارتان پدیده‏هایى پدید آید که هیچ گمان نمى‏بردید، آنجا است که زیانکار شوند اهل بطالت وضلالت.

فاطمه علیهاالسلام وسخن آخرین ودفاع آخرین

«وَإن یَستَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالمُهلِ یَشوِى الوُجُوهَ»

 

ندبه زهرا علیهاالسلام بر سر قبر پدر

گوید: سپس عطف توجه نموده، بر سر آرامگاه پدر  آمد وآن شکوائیه را خواند. زنان در پیرامون او، وزهرا علیهاالسلام در میان مانند کبوترى نالان است.گفت:

1. بعد از تو خبرها شد، بلاها درى مختلف رخ داد واگر تو حاضر بودى مطلب بزرگ نبود.

2. ما تو را از دست دادیم، مانند سرزمینى که باران از او حبس شود، قوم تو مختل شدند، بیا تماشا کن چه نکبت بار آورده‏اند.

3. هر خاندانى که براى او نزد خدا قرب ومنزلتى بود نزد بیگانگان هم محترم بود، به غیر از ما.

4. مردانى چند از امّت تو همین که تو رفتى وپرده خاک جلوى تو حائل شد، اسرار سینه‏ها را آشکارا کردند.

5. مردانى دیگر هم بر ما رو ترش کردند. استخفاف‏ها به ما شد، همین که تو از دست رفتى، همه روى زمین تاراج شده است.

6. تو ماه شب چهارده ما ونور ما بودى که به پرتو نور تو روشنى مى‏گرفتیم، از جانب پروردگار بر تو کتب نازل مى‏شد، واز تو به جهان مى‏تابید.

7. جبرئیل به آیات قرآنى پیوسته مونس ما بود، تو غایب شدى، جمیع خیرات مستور شده رخ نهفت.

8. پس اى کاش پیش از تو ما را مرگ در بر گرفته بود وهنگام رفتن تو وپوشیدن جمال خویش از خلق، ما زنده نبودیم.

9. به راستى ما بلادیدگان تو، بلیه‏اى دیدیم که هیچ بلادیده در جهان، چونان ما مباد وچون ما نشد نه در عجم نه در عرب.

10. آن‏کس که به ستمِ قبیله ما دست زده باشد روز قیامت خواهد دانست که کجایى است.

11. تا زنده‏ایم اشک ما بر تو ریزان است وتا چشم براى ما باقى است مثل ابر بهار بر تو مى‏گرییم.

12. ما به رفتن کسى مصیبت زده‏ایم که خلقت او بى‏آلایش، اخلاق او بى‏غل وغش، ریشه تبار او والا، ونسب او سر آمد انساب است.

13. پس تو (اى رفته ما) بهترین تمام بندگان هستى (در هنگام مذاکره از صدق وکذب) تو راستگوترین مردم بودى.

14. تا زنده بودى جبرئیل (روح القدس) زیارت ما را ترک نمى‏کرد، چون تو رفتى روى خود را از ما پوشید وجمیع خیرات در پرده شد.

15. بعد از تو شهرها ودیارها بر من تنگ شد، وبه دو «سبط» ستمى رفت که من در آن درمانده شده‏ام ومرا تاب دیدن آن نیست.

 

على علیه ‏السلام در انتظار است

اى پسر أبى‏طالب! مانند جنین (که در شکم پرده‏نشین است، پرده به خود پیچیده) خود را در پرده نهفته کرده‏اى؟! ومثل شخص مُتّهم در کنج خانه خود درنشسته، خانه‏نشین شده‏اى؟!!

تو شهپر بازهاى قوى ومرغ‏هاى شکارى را در هم شکستى، امروز پرهاى مرغان بى‏بال وپر بر سرت ریخته، بى‏چاره‏ات کرده است.

این پسر است، ملک واگذارى پدرم (در کابین مادرم) را ونان خانه پسرم (نان بخور ونمیر پسرم) را از من به زور مى‏گیرد. آشکارا با من ستیزه مى‏کند. یافتمش، که در سخن با من جهراً جدال مى‏کند. تا کار به جایى رسید که این مردم (مادردار) یعنى انصار دست از یارى من کشیدند وقبیله مهاجر هم رشته پیوند مرا بریدند. جماعت عموماً نسبت به من چشم پوشیدند. پس اینک نه دفاعى است ونه جلوگیرى. 

با دلى پر از جوش از خانه رفتم وبا دماغى افسرده برگشتم. رخسار خود را آن وقت به خاک مذلّت نهادى که شمشیر تیز خود را زمین نهادى. گرگ‏ها را از هم مى‏دریدى واینک خاک را فرش خود قرار دادى. (من از گفتن خوددارى نکردم ولى به قدر سر سوزنى هم کارسازى نکردم.) نه از گفتار خود تودهنى به کسى زدى ونه از عهده باطلى برآمدى، من که اختیارى ندارم یا چاره‏اى ندارم.

کاش من پیش از این خوارى‏ام وقبل از این بى‏ارجى‏ام مُرده بودم.

عذر من به درگاه خداوند همین بس که ابوبکر متجاوز بود ومن مى‏خواستم از تو حمایت کرده باشم.

آه، که من در هر سر آفتاب شیونى از واویلا دارم ودر هر غروبى شیونى دیگر از نو. (اى بد ماتم زده من!) پدر که ستون بود مُرد، وآن که بازو بود سست شد. شکایتم را بسوى پدرم مى‏برم ودادخواهى‏ام را به پروردگار وامى‏گذارم.

بارالها! نیروى قدرت تو تواناتر وشدیدتر است (یعنى از من ضعیف واز دشمن قوى) وشمشیر تو برنده‏تر وشکنجه تعذیب تو تیزتر است.

جهان را صاحبى باشد خدا نام***کز او آشفته دریا گیرد آرام

 

تسلیت امام

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: تو بدماتم زده نیستى، بلکه واویلا براى بدخواه تو است. اندکى از این جوش دل تخفیف بده، واز سوز دل اندکى خوددارى کن، اى دختر گزیده عالم واى بقیه نبوت! من از انجام تکلیفم ودینم تا حدّى که وظیفه داشتم ودارم سستى ننموده واز اندازه مقدور تخطى نکرده‏ام.

اگر تو نظر به روزى دارى، روزى بخور ونمیر تو تضمین شده واز جهت کفیل کاملاً تأمین شده است، وآنچه براى تو تهیه شده بهتر است از آنچه از تو قطع شده است پس بگو: «حَسبِىَ اللّه‏» خدا مرا بس است.

 

دریا آرام گرفت

فاطمه علیهاالسلام فرمود: «حَسبِىَ اللّه‏» خدا مرا بس است، وساکت شد.

این همه تلخى ونامرادى ماها***چون تو پسندى سعادت است وسلامت 

جهان را صاحبى باشد خدا نام***کز او آشفته دریا گیرد آرام

http://www.erfan.ir/farsi/article/view/66943

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۱۲/۲۶
  • ۳۱۶ نمایش
  • بوی یاس ....

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی